بچه هاي افسرده براي انجام كاري داوطلب نمي شوند، زيرا اعتقاد دارند كه همكاري شان موثرنيست، و هنگام تقاضا از آنان براي شركت در بازي و يا انجام كار گروهي مضطرب مي شوند.

به گزارش خبرگزاری مهر، افسردگی اساسا زاییده ناامیدی و درماندگی است. بچه افسرده وضعیت حال و آینده خود را تیره و تار می بیند. این ذهنیت ممکن است به شیوه های کاملا متفاوت زیر آشکار می شود؛

-بچه های افسرده ممکن است آنی و بدون تفکرعمل کنند؛ آنان معتقدند که از حل و فصل مسایلشان عاجزند و نمی توانند ضعف و شکست و حقارت و ترس و تردید را از خود دور کنند به همین دلیل محرومیت ها و بحران ها را به بداقبالی خویش نسبت می دهند و برای رفع موانع چندان تلاش نمی کند. اغلب این اندیشه از ذهنشان می گذرد که من نمی توانم درباره نوع و چگونگی انجام یک کار تصمیمی به جا و منطقی اتخاذ کنم.

-بچه های افسرده اعتقاد دارند که کار و تلاش شان به شکست می انجامد؛آنان خود را از جمله افرادی می پندارند که دست به هر کاری می زند،شکست می خورد. تصور می کنند در مدرسه حرف معلم را درک نمی کنند در زمین بازی مورد استقبال بچه ها قرار نمی گیرند.در خانه باری بر دوش دیگرانند و یا حوصله اطرافیان را سر می آورند.شکست را به شخصیت و ساختار باطنی شان نسبت می دهند و نه شیوه کار یا طرز عملکردشان.در ذهن می گویند؛من کسی نیستم که در مدرسه خوب باشد و یا به سادگی با دیگران معاشرت کند

به عکس بچه ای که از کنش کامل و شکوفایی شخصیت بهره مند است می داند انسان از لغزش مصون نیست و می توان از ناکامی هایی که گاه به گاه پیش می آید نکته ها آموخت.

اگر بچه افسرده در دوست یابی موفق نشود راه و روش خود را تغییر نمی دهد.او اغلب از قبول مسئولیت شانه خالی می کند و از توانایی آفرینندگی و زایندگی بی بهره است.

-بچه افسرده درباره خودشان کمتر حرف می زنند؛ آنان خود را دست کم می گیرند و حس می کنند که ارزش ندارند مورد توجه باشند.بعضی بچه های افسرده هنگام تمایل دیگران برای گفتگو با آنان گیج و سردرگم می شوند.یقین دارند که افراد علاقه مند به دوستی با ایشان پس از مدتی دلزده و مایوس می گردند.ساکت و کم حرف اند زیرا تصور می کنند نقطه نظرهایشان ارزش شنیدن را ندارد و احتمالا توسط دیگران تکذیب می شود.به سادگی خود را گناهکار می شناسند و اغلب نگرانند که به خاطر اشتباه ها و ندانم کاری هایشان محکوم و سرزنش خواهند شد.

-بچه های افسرده برای انجام کاری داوطلب نمی شوند، زیرا اعتقاد دارند که همکاری شان موثرنیست، بعضی بچه های افسرده هنگام تقاضا از آنان برای شرکت در بازی و یا انجام کار گروهی مضطرب می شوند، زیرا بر این باورند که به خاطر عدم توانایی شان در ارائه عملکرد درست در معرض ملامت و استهزا قرار می گیرند. هیچ گاه باورشان نمی شود که کسی علاقه مند به حضورشان در بازی و یا کار گردهی باشد. زیرا از پشت عینک خود کم بینی به همه چیز می نگرند و درباره هر چیز پس از گذراندن آن از اضافی ضعف و ناتوانی فکر می کنند.

-بچه افسرده تصور می کند که با برخورد نامناسب دیگران را از خود می رنجاند. به همین دلیل گوشه انزوا در پیش می گیرد و از حضور در جمع خودداری می کند؛ حتی اگر بتواند تماس اولیه برقرار کند،از ادامه این رابطه عاجز است.خود را بی ارزش تر از آن می داند که بتواند با دیگران بیامیزد و برای خود دوست و آشنایی دست و پا کند.

-بچه افسرده نمی تواند برای مدت طولانی حواس خود را متمرکزکند؛ بزرگسالان افسرده مدام بار سنگین یاس و ناکامی را به دوش می کشند در حالی که بچه های افسرده بعضی اوقات برای چند لحظه هم که شده از درد و رنج ناشی از افسردگی آزاد می شوند. ممکن است بتوانند برای یک لحظه ذهن را بر روی یک مسئله موضوع و یا بازی متمرکز کنند اما دیگر بار درچنگال دلمردگی و دلسردی و درماندگی اسیر می شوند.

-بعضی بچه های افسرده انواع درد و رنج را تجربه می کنند و یا تصور می کنند که دچار انواع بیماری ها و مصدومیت ها هستند. بچه افسرده خود را بیمار نشان می دهد تا کسی از او چیزی انتظار نداشته باشد. ممکن است تصور کند که مردم تنها از روی تاسف و دلسوزی به او توجه دارند.

-بچه افسرده نمی خواهد خودش باشد و اغلب آرزو می کند که ای کاش فردی دیگر بود؛ احساس اجبار برای دروغ گفتن درباره وضعیت خانواده، موقعیت اجتماعی و تاریخچه زندگی، یکی از علایم افسردگی در بچه ها به شمار می آید. به طور کلی حسادت در میان بچه های افسرده بسیار متداول است آنان به همسالان و همپایگان خویش بخل می ورزند و درباره وضعیت آنان غبطه می خورند. زیرا تصور می کنند از انجام کارهایی که دوستانشان می توانند انجام دهند عاجزند. بنابراین تنها کاری که از دستشان بر می آید این است که آرزو کنند در خواب و خیال غوطه ور شوند و یا حسادت کنند.

حسادت در بچه های کوچک به طور عمده بر روی موقعیت زندگی همسالانشان”خانه،اتاق خواب،دستگاه کامپیوتر، تفریح و سرگرمی”متمرکز است. ممکن است فکر کنند اگر آنچه را که اطرافیان دارند داشته باشند،می توانند عشق،توجه و یا اثربخشی که آرزومندش هستند و نمی دانند چگونه کسب کنند به دست آورند. حسادت از دوازده تا پانزده سالگی می تواند درد و رنج قابل توجهی را به بچه های افسرده تحمیل کند. بچه افسرده به خاطر محرومیت از موقعیت دلخواه،هنگام معاشرت با بچه های دیگر احساس کمبود می کند و به جراحات خود نمک می پاشد و بدین سان نیرویی برای انجام کارهای مثبت وخوب زیستن باقی نمی گذارد.

اشتراک در
اطلاع از
0 نظر
بازخوردهای انلاین
مشاهده تمامی نظرات