همه عالمان شيعي بر نادرستي تحريف به كاستي، تأكيد داشته و دارند و تاكنون دهها اثر مستقل از صاحب‏نظران آنان در انكار شبهه تحريف به رشته تحرير درآمده و در دسترس همگان قرار گرفته است؛

 

با وجود شمار فراوانی از روایات تحریف در جوامع روایی اهل سنت و نیز پذیرش نسخ تلاوت در قرآن که مآلاً به معنای وقوع تحریف به کاستی در قرآن است و همچنین دفاع از درستی چنین تحریفی از سوی برخی عالمان اهل‏سنت، شگفتا که شماری از نویسندگان مغرض و تفرقه‏انداز اهل‏سنت، همسو با فرقه منحرف وهابیّت، این گروهی که با شیعه و اهل‏بیت(علیهم‌السلام) دشمنی دیرینه و عداوت کوری دارند به صورتی گسترده، شیعه و عالمان شیعی را طرفدار تحریف قرآن معرفی می‏کنند؛ حتی پاره‏ای از مفتیان به‏استناد این تهمتْ، شیعه را العیاذبالله کافر و مهدورالدم شناسانده‏اند.

این در حالی است که همه عالمان شیعی بر نادرستی تحریف به کاستی، تأکید داشته و دارند و تاکنون دهها اثر مستقل از صاحب‏نظران آنان در انکار شبهه تحریف به رشته تحریر درآمده و در دسترس همگان قرار گرفته است؛ گذشته از صدها اثر تفسیری، حدیثی و کلامی که لابه‏لای آنها بر شبهه تحریف خط بطلان کشیده شده است. از سوی دیگر، عالمان شیعی هماره، به‏ویژه پس از پیروزی انقلاب اسلامی، بر ضرورت وحدت فرق اسلامی و صف‏آرایی برابر دشمنان اسلام و قرآن و پرهیز از تفرقه‏اندازی پای فشرده‏اند.

گفتنی است: محدّث نوری، تنها عالم شیعی است که ظاهراً بر تحریف قرآن پای فشرده است، لیکن در اعتراف‏نامه‏ای که پس از نگاشتن کتاب فصل الخطاب فی تحریف کتاب رب الأرباب منتشر ساخت، ادعای خود را تصحیح کرد؛ شاگرد برجسته او شیخ آغابزرگ تهرانی در این‏ باره چنین گفته است:

از استادم محدث نوری شنیدم که می‏گفت: من در این کتاب کوشیدم تا اثبات کنم که قرآن موجودْ همان است که در دوران عثمان جمع‏آوری شده و در آن تغییر و تبدیلی که در کتابهای پیشین تحقق یافته، رخ نداده است؛ ازاین‏رو بهتر بود آن را «فصل الخطاب فی عدم تحریف الکتاب» گویند؛ در حالی که عنوان «فصل‏الخطاب فی تحریف الکتاب»، مردم را در راه یافتن به مراد من به اشتباه انداخته است.

نیز گفته است: از زبان ایشان در پایان عمرش شنیدم که می‏گفت: من در نامگذاری کتاب اشتباه کردم و سزاوارتر آن بود که نامش را «فصل الخطاب فی عدم تحریف الکتاب» می‏گذاشتم؛ زیرا من در این کتاب اثبات کردم، قرآن شریف، وحی الهی است که در هیچ سوره و آیه‏ای تغییر یا تبدیل یا زیادت یا نقصانی، از روزی که جمع‏آوری شده تا به امروز، راه نیافته و همان قرآن گردآمده نخستین، با تواتر قطعی به دست ما رسیده است. این گفتاری است که خود از زبان استادم شنیده‏ام و در مقام عمل نیز دیده‏ایم که ایشان به مضامین روایات بهایی نمی‏داد؛ بلکه آنها را روایات آحادی می‏دانست که با آنها قرآنیت اثبات نمی‏شود؛ بلکه می‏بایست به دیوار کوبیده شوند.

تذکر: ۱. ثمر تلخ تهمت تحریف به شیعه‏ای که شهره تحقیق در قلمرو نزاهت قرآن از گزند افزایش و آسیب کاهش است، سبب شد تا گروهی از قلم‏زنان تفرقه‏مدار و بیگانه‏پرست، چنین نگرند یا نگارند: مردم فلان منطقه مسلمان‏اند و مردم فلان منطقه شیعه؛ یعنی شیعه مسلمان نیست و مقابل مسلمان است. این تقسیم، تعضیه‏ای ناعادلانه و قسمتِ ضیزا خواهد بود.

۲. تهمت تحریف به شیعه که تحریفی بیش نیست، از هر قلم‏زنی نارواست؛ به‏ویژه از صاحب نامی چون فخررازی. وی بعد از نقل احتجاج قاضی به آیه حفظ: ﴿إنّا نحن نزلنا الذکر و إنّا له لحافظون – حجر/۹) در فاسد دانستن سخن بعض امامیه درباره تحریف، چنین پاسخ داد: «این استدلال ضعیف است؛ زیرا از قبیل اثبات شی‏ء به نفس خود اوست (دَوْر)؛ چون امامیه می‏توانند بگویند: همین آیه هم تحریف شده و افزوده بر قرآن است» لیکن این اتهام و احتجاج و پاسخ، همگی تیرهوایی است که به مقصد نخواهد رسید.

۳. تعصّب ناروا از هر گروهی مذموم است؛ اِسناد تحریف قرآن مجید به سنّی، در حالی که محققان و پژوهشگران آنان جدّاً از این نسبت تحاشی دارند و از تحریف گریزان‏اند و در نقد، قدح، تضعیف، تزییف و ابطال آن گفتارها و نوشتارها داشته و دارند، ناصواب و زیانبار است.   (برگرفته از کتاب نزاهت قرآن از تحریف، تألیف حضرت آیت الله جوادی آملی)

اشتراک در
اطلاع از
0 نظر
بازخوردهای انلاین
مشاهده تمامی نظرات