فمن حاجّک فیه من بعد ما جاءک من العلم فقل تعالوا ندع أبنائنا و أبنائکم و نسائنا و نساءکم و أنفسنا و أنفسکم ثمّ نبتهل فنجعل لعنت الله علی الکاذبین (آل عمران/۶۱)
خداوند سبحان پس از ترغیب پیامبر اعظمصلی الله علیه و آله و سلم بر محاجّه با هیئت مسیحیان نجران، و تثبیت حقانیت و پیروزی آن حضرت و طرد هرگونه شکی درباره آن، وی را که در کنار دعوت به یگانگی خداوند و مخلوق بودن حضرت مسیح (علیهالسلام) ادعای نبوت نیز داشت، مأمور دعوت به مباهله کرد و فرمود: هرکه درباره این حق که عیسای مسیح (علیهالسلام) مصداقی از آن است با تو به محاجّه برخاست و در احتجاجی باطل از تو حجّت خواست به مباهله بپرداز، زیرا پس از به نصاب رسیدن شیوههای فکری و نکول خصم، دیگر احتجاج سودی ندارد و مشکل جز با معجزه حل نمیشود.
خداوند آن حضرت را امر فرمود که «ابناء»، «نساء» و «اَنفس» را بیاورد؛ یعنی اگر یک فرزند داشتید یک فرزند، و اگر بیشتر، همه را بیاورید؛ همینطور درباره نساء و انفس (هریک از این واژهها در مفهوم خود به کار رفتهاند نه در مصداق، هرچند در مقام امتثال، هریک بیش از یک یا دو مصداق نداشته باشد، زیرا هنگام استعمال، مفهوم معهود گاهی یک فرد یا بیشتر دارد).
به هر روی، رسول اکرمصلی الله علیه و آله و سلم از خانواده خویش همه کسانی را که مشمول ابناء و نساء و انفس بودند در ساحت مباهله شرکت داد.
در این آیه اَبناء به معنای پسران است و مصداق آن حسن و حسین (علیهماالسلام) یعنی فرزندان دختر پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم اند نه همه مؤمنان و همکیشان.
نساء نیز که برای جامع بین زن در مقابل شوهر، پدر، برادر، پسر و مطلق مرد به کار میرود، مصداق آن در این آیه دختران است که در این صحنه تنها حضرت فاطمه زهرا (علیهاالسلام) بود.
مصداق انفسنا کسی است که از پسر و دختر به صاحب دعوت نزدیکتر است و به معنای مطلق خویشاوندان یا مطلق رابطهقومی نیست، زیرا پیش از آن نزدیکترین افراد قوم به آن حضرت جداگانه ذکر شدند، بلکه بدین معناست که یا خود تو یا کسی که به منزله جان توست به صحنه مباهله بیاید و چون دعوت کننده غیر از دعوت شونده است و هیچکس خود را دعوت نمیکند، مراد از انفسنا کسی است که به منزله جان پیامبر است که تنها مصداق آن طبق امتثال رسول اکرمصلی الله علیه و آله و سلم در آن صحنه، امیرمؤمنان، حضرت علی بن ابیطالب (علیهالسلام) است که بدین لحاظ بر انبیای پیشین برتری دارد.
شرکت در مباهله شرطی داشت که جز اینان کسی آن را نداشت و آن تأثیر آمین همراهان در استجابت دعا بود؛ یا تأثیر همراهان ویژه در اطمینان طرف مقابل به حق بودن پیشنهاد دهنده مباهله. غرض آنکه محور و مسئول اصلی مباهله رسول اکرمصلی الله علیه و آله و سلم بود و همراهان برای گفتن آمین به صحنه مباهله آمده بودند نه برای دعا یا دعوت. البته آمین همراهان در استجابت دعا مؤثر بود، زیرا هر کس آمینش اجابت شود دعایش نیز مستجاب است.
پیامبر اکرمصلی الله علیه و آله و سلم با عزیزترین خویشان به صحنه مباهله آمد و فرمود: کار را به خدا وامیگذاریم و با تضرّع و زاری لعنت خدا را بر دروغگویان قرار میدهیم؛ یعنی از راه دعا از خداوند معجزهای خواهیم خواست به سود گروه حقمدار و به زیان دسته باطلمحور و برای دروغگویان ویژه درخواست نزول عذاب میکنیم.
مباهله برای آن است که آن دروغگویان ریشهکن شوند، زیرا بقای هر موجود به افاضه خاص و رحمت الهی است و با لعنت، یعنی با سلب این فیض و رحمت، آن موجود ریشهکن میشود.
اینکه فرمود: ما لعنت خدا را قرار میدهیم، بیان قطعی بودن استجابت است، زیرا آن ذوات قدسی مظهر مهر و قهر الهیاند.
ادعای پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم آن است که خداوند شریک ندارد و عیسای مسیح (علیهالسلام) بنده خداست که او را به نبوت مبعوث کرد، در این دعوی یا شما کاذب هستید یا ما، و لعنت خدا را بر کاذبان قرار میدهیم. این لعنت چنانکه اشاره شد، عذاب استیصال است و هر دروغگویی استحقاق چنین عذابی ندارد. الف و لام در ﴿الکذِبین﴾ برای عهد است نه استغراق و جنس و مراد از آن، کاذب مُخبری است؛ یعنی میداند و دروغ میگوید و کارش دروغگویی است.
در دعوت به مباهله نیامده است که مباهله کنیم تا خدا شما را نابود کند، بلکه با انصاف و ادب گفته شده: مباهله کنیم تا خداوند دروغگویان را نابود کند.
مباهله معجزهای زنده و جاوید است و مصحّح جمع آمدن کاذبین نیز میتواند امکان مباهله برای دیگران باشد.
(تسنیم – گزیده تفسیر آیه ۶۱ سوره آل عمران)