تفسیر:
مشو خودبین که نیکی با فقیران نخستین فرض بوده اغنیاء را
در این آیه یکى از حقوق بدهکاران را بیان مى فرماید که: اگر آنها از پرداختن اصل بدهى خود (نه سود) نیز عاجز باشند، نه تنها نباید به رسم جاهلیت سود مضاعفى بر آنها بست و آنها را تحت فشار قرار داد، بلکه باید براى پرداختن اصل بدهى نیز به آنها مهلت داده شود، و این یک قانون کلى درباره تمام بدهکاران است.حتى در قوانین اسلام که در واقع تفسیرى است براى آیه فوق، تصریح شده: هیچ گاه نمى توان خانه و وسائل زندگى ضرورى افراد را به خاطر بدهى آنها توقیف کرد یا از آنها گرفت، بلکه طلبکاران تنها از مازاد آن مى توانند حق خود را بگیرند و این حمایت روشنى است از حقوق قشرهاى ضعیف جامعه.و در پایان آیه مى فرماید: «و (چنانچه قدرت پرداخت ندارند به او) ببخشید براى شما بهتر است اگر بدانید».این در واقع گامى فراتر از مسائل حقوقى است، یک مسأله اخلاقى و انسانى است که بحث حقوقى سابق را تکمیل مى کند و به طلبکاران مى گوید: در این گونه موارد که بدهکاران سخت در مضیقه اند اگر بدهى آنان بخشوده شود، از هر نظر براى شما بهتر است، احساس کینه توزى و انتقام را به محبت و صمیمیت مبدّل مى سازد، و افراد ضعیف جامعه را به فعالیت مجددى که نتیجه اش عاید همگان مى شود، وامى دارد، و اضافه بر اینها صدقه و انفاقى در راه خدا محسوب مى شود که ذخیره روز بازپسین است.
نکته ها:
۱- هر چند در این آیه سفارش شده که به بدهکار مهلت داده شود، ولى نباید بدهکار از این موضوع سوء استفاده کند. لذا اگر بدون عذر در پرداخت بدهى خود تأخیر کند، گناهکار است.
۲-گذشت از بدهکار نادار، براى شما بهتر است، زیرا:
الف: شاید فردا براى خود شما نیز این صحنه پیش آید.
ب: مال فراموش مىشود، ولى بخشیدن به نادار هرگز فراموش نمىشود.
ج: کسب رضایت دل محروم و رضاى خالق، از کسب درآمد به مراتب بهتر است.
۳-در احکام فقهى آمده است: زندانى کردن بدهکار معذور، ممنوع است و در مواردى که شخص بدهکار واقعاً مالى نداشته باشد که بدهى خود راپرداخت کند، وظیفهى حکومت اسلامى است که بدهى او را بپردازد.
۴- محدودیّت انسان وثروت دوستى او نمىگذارد که انسان به حقیقت ارزشها و کمالات پىببرد. «إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ»
۵-اجبار بدهکارى که توانایى پرداخت دارد، مانعى ندارد. «إِنْ کانَ ذُو عُسْرَهٍ فَنَظِرَهٌ»
۶-اسلام، حامى مستضعفان است. «وَ إِنْ کانَ ذُو عُسْرَهٍ»
حدیث:
۱-در حدیثی آمده است: براى کسانى که بدون عذر، بدهى خود را نمىپردازند، گناهِ دزد نوشته مىشود. همچنان که براى مهلت دهندگان، پاداشى چون پاداش شهیدان ثبت مىشود. به هر روزى که به بدهکار مهلت داده شود، پاداش صدقه همان مبلغ براى طلبکار ثبت مىشود.(تفسیر برهان،ج ۱، ص ۴۴۵)
۲-امام صادق (ع)فرمودند: خداوند مهلتدادن به مقروض تنگدست را دوست دارد و کسیکه به فرد تنگدستی قرضی داده و او آن مال را در راه طاعت خداوند خرج کرده، باید تا زمان توانگری بدهکار، به او فرصت دهد و چنانچه بدهکار آن مال را در راه معصیت خداوند صرف کرده است دیگرمهلتدادن به او بر عهدهی طلبکار نیست و آن بدهکار مشمول این آیه که خداوند عزّوجلّ فرمود: فَنَظِرَهٌ إِلی مَیْسَرَهٍ نمیباشد.( بحارالأنوار، ج۱۰۰، ص۱۵۳)
۳-امام علی (ع)فرمودند:شخص بدهکار مُفلس را که توان پرداخت بدهکاریش را ندارد به زندان محکوم نمیکنند. چنانکه خداوند عزّوجلّ فرمود: وَ إِنْ کانَ ذُو عُسْرَهٍ فَنَظِرَهٌ إِلی مَیْسَرَهٍ (مستدرک الوسایل، ج۱۳، ص۴۳۱)
۴- اسحاقبنعمار گوید: به امام صادق (ع) گفتم: «شخص طلبکار تا چه اندازه میتواند بر بدهکار تنگدست خود سختگیری کند»؟ فرمود: «هیچ اندازه! خدا به او مهلت داده است».(وسایل الشیعه، ج۱۸، ص۳۶۷)
۵- رسولخدا (ص) در یک روز داغ تابستانی، دست خود را مانند سایبان خم کرد [و به پیشانی گرفت] و فرمود: «کیست که بخواهد از تابش دوزخ در سایه بماند»؟ رسولخدا (ص) این جمله را سه نوبت تکرار کرد و حاضران مجلس در هر سه نوبت گفتند: «ما ای رسولخدا»! رسولخدا (ص) فرمود: «هرکس بدهکار خود را مهلت دهد و یا از بدهکار مفلس خود بگذرد،از تابش دوزخ در امان میماند»(الکافی، ج۴، ص۳۵)
۶-امام باقر (ع)فرمودند: خداوند در روز قیامت اقوامی را از زیر عرش مبعوث میکند که چهرههایشان از نور و لباسشان از نور و زینتهایشان از نور است و بر صندلیهایی از نور نشستهاند.خداوند آنان را به مردم نشان میدهد و مردم میگویند: «اینان همان پیامبرانند»؟ در آن هنگام یک منادی از زیر عرش ندا سر میدهد: «اینان پیامبر نیستند».مردم میگویند:اینان شهیدانند؟ در آن لحظه یک منادی از زیر عرش ندا سر میدهد: «اینان شهید نیستند، اینان مردمی هستند که بر مؤمنین آسان میگیرند و به بدهکارشان که مستمند و تنگدست است مهلت میدهند تا به گشایشی برسد».( تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۲، ص۴۰۲)
۷-کسی که می خواهد دعایش مستجاب شود و غمش زدوده گردد، بر بدهکار تنگدست گشاده گیرد.(کنز العمال/۵/۱۶۷)
داستان:
۱-محمد بن عمیر از یاران امام کاظم (ع) است.شغل وی بزازی بود، حکومت وقت او را به خاطر وابستگی به امام بازداشت نمود و پس از شکنجه، چهار سال به زندان افکند و اموالش را مصادره کرد.محمد بعد از خلاصی از زندان دستش از اموال دنیا تهی بود و در مضیقه جدّی قرار داشت.وی نزد کسی ده هزار درهم طلب داشت، بدهکار خانه خویش را فروخت و ده هزار درهم را به حضور محمد آورد، محمد چون متوجه فروش خانه اش شد، فرمود: با اینکه اکنون خودم به یک درهم پول محتاجم ولی نمی گیرم چراکه امام صادق (ع) فرموده است:کسی از خانه خویش به واسطه قرض اخراج نمی شود(وسایل الشیعه، ج۱۳، ص ۹۵)
۲-فردی به نام کعب می گوید: کسی به من مدیون بود. او را در مسجد نگاه داشتم و نگذاشتم خارج شود. پیامبر(ص)آمد و به منزل خود رفت در حالی که هر دو نشسته بودیم. پس پیامبردر موقع شدت گرما، پرده را بالا زد و فرمود: ای کعب شما تا حالا نشسته اید؟ گفتم: بله یا رسول الله (ص) پدر و مادرم به فدایت باد. فرمود: «نصفِ طلب خود را از او بگیر.» من هم نصف گرفتم و نصف دیگر را رها کردم.
۳-در نقلی آورده اند جنازه مسلمانی را آوردند تا رسول خدا بر او نماز گزارد. پیامبر به اصحاب فرمود شما بر او نماز بخوانید. اصحاب گفتند: یا رسول الله (ص) چرا شما بر او نماز نمی گزارید؟ فرمود: بدهکار مردم است. ابوقتاده گفت: من ضامن می شوم که قرض او را اداء کنم. پیامبر فرمود آیا به طور کامل ادا خواهی کرد؟ ابوقتاده گفت: به طور کامل ادا خواهم کرد آنگاه پیامبر بر او نماز گزارد.( مستدرک الوسایل، ج ۱۳، ص ۴۰۴)
پوستر:
صوت: