۱- هر ماه نوری دارد و هر روز نوری دارد که مجانی به در خانه آدم میآیند. این ما هستیم که باید این نورها را حفظ بکنیم.
شیعیان امیرالمؤمنین (ع) نزد خدا عزیز هستند. اینها اگر بر نمازها مراقبت کنند، مسئله والدین، مسئله غیبت و حسن خلق و… را رعایت کنند، این انوار هر روز به در خانهشان میآید.
منتها ما چه میکنیم؟ این انوار را حفظ نمیکنیم. از یکی از بزرگان علما که با آقا شیخ حسنعلی (نخودکی اصفهانی) محشور بود، پرسیدم ایشان چگونه به این مقام نزد خدا رسیدند؟ آن ولی خدا جواب داد: «ایشان هرچه به دست میآورد نگه میداشت.» ولی ما انوار را ضایع میکنیم. شب بلند میشود نماز شب میخواند، صبح مینشیند غیبت میکند. نور نماز شب رفت. با یک حرف تلخ این نورها از بین میرود.
۲- من تعجّب میکنم از بعضیها! یک خانم مؤمن ۲۰ بار به عمره رفته. بار ۲۱ به او میگویند بیا این پول عمره را بده برای یک دختر یتیم، میگوید: «نه من نمیتوانم. دوستان همه دارند میروند عمره. من چطور نروم؟»
حالا به این خانم بگو شما این همه عمره رفتی، مسئله اخلاق رو در خانه رعایت میکنی؟ مگر دین خدا مسخره است؟ هر سال عمره میروی یک عیب و بدی را از خودت دور نکردی؟ یا آقا؛ فرقی ندارد. آقا بد اخلاق بشود، عبادتش ضایع میشود. خانم بداخلاق بشود، عباداتش ضایع میشود.
۳- خدمت آیت الله بهاالدینی رسیدم. گفتم آقا راز مقام و رتبه سیّد سکوت چه بود؟ آقا دست بالا آورد و اشاره به دهان کرد. خدا شاهدست الآن مردم خیلی دست کم گرفتهاند آبرو بردن را.
ببینید خدا چند گناه را نمیبخشد: ۱- عمداً نماز نخواندن.۲- به ناحق آدم کشتن.۳- عقوق والدین.۴- آبرو بردن.
این گناهان این قدر نحس هستند که صاحبانشان گاهی موفّق به توبه نمیشوند. پسر یکی از بزرگان علما که در زمان خودش استادالعلما بود، برای من تعریف میکرد: «به پدرم گفتم پدر تو دریای علم هستی. اگر بنا باشد یک نصیحت به من بکنی چه میگویی؟»
میگفت پدرم سرش را انداخت پایین. بعد سرش را بالا آورد و گفت آبروی کسی را نبر! «الآن در زمان ما هیئتیها، مسجدیها و مقدّسها آبرو میبرند.»
عزیز من اسلام میخواهد آبروی فرد حفظ شود. شما با این مشکل داری؟ دقّت کنید که بعضیها با زبانشان میروند جهنّم.
روایت داریم که میفرماید اغلب جهنّمیها، جهنّمی زبان هستند. فکر نکنید همه شراب میخورند و از دیوار مردم بالا میروند. یک مشت مؤمن مقدّس را میآورند جهنّم. ای آقا تو که همیشه هیئت بودی! مسجد بودی! بله. توی صفوف جماعت مینشینند آبرو میبرند.
امیرالمؤمنین به حارث همدانی میفرماید: اگر هر چه را که میشنوی بگویی؛ دروغگو هستی.
۴- گناهکار چند نوع است. عدّهای گناه میکنند، بعد ناراحت و پشیمان میشوند. سوز و گداز دارند. توبه میکنند و هرگز فکر نمیکنند که روزی این توبه را بشکنند؛ امّا دوباره میشکنند. دوباره، سه باره، ده باره. در حدیث داریم که این اگر در تمام توبه شکستنها سوز و گداز واقعی داشته باشد، در نهایت بر شیطان پیروز میشود.
امّا اگر نه؛ دفعه اوّل سوز و گداز داشت، دفعه دوم کمتر، دفعه سوم کمتر و اگر برایش معمولی شد؛ او طعمه شیطان میشود. شدیدترین گناه، گناهی است که صاحب آن، آن را کوچک بشمارد.
۵- دورهای شده که همه چیز صاحب دارد غیر از دین و معارف. همه متولّی دین شدهاند. اگر درباره طب بخواهیم صحبت کنیم، باید آقای دکتر بیاید. امّا دین؛ طرف مینشیند چشمش را هم میبندد و میگوید: فکر میکنم فلان آقا اشتباه کرده، فلان چیز حلال است و… دین به همین سادگی است؟
همه الآن صاحب معارف شدهاند. همه عارف شدهاند. به جوانی گفتم چرا میروی فلان جا؟ گفت: حاج آقا سیمش متصّل است. گفتم تو مبتدی هستی، سیم را هم تشخیص میدهی؟ من اسم این عرفان را گذاشتم عرفان سیمی. هر کسی را بهر کاری ساختند. متخصّص مهم است. یک آسپرین ما از دست غیر متخصّص نمیخوریم بعد درباره دین …
۶- فرد وارد بازار قیامت میشود، فکر میکند خبری است. تعجّب میکند؛ خدایا پس چه شد؟ نمازها، عمرهها؟ میگویند تو دل شکستی. ریا کردی. زهر زبان ریختی. ببینید ما درد دل میکنیم.
جوان عزیز اگر عروج میخواهی، میخواهی به جایی برسی از خانه خودتان شروع کن! دل خواهرت را شکستی. برو درستش کن. دل مادر و پدر را شکستی. از خانه شروع کنید.
جوانانی هستند که محاسن دارند، انگشتر دارند، عطر تیروز هم میزنند، در بیرون هیئت ولی در منزل بروی بپرسی، هیچکس از او راضی نیست. پس برای چه هیئت رفته بودی؟ چرا جلسه رفته بودی؟ پس استاد یعنی چه؟
۷- خداوند در قرآن میفرماید بر بنده من، کسی تسلّط ندارد. تسلّط شیطان بر کسانی است که دنبالش میروند. جوانان عزیز، اخلاقتان را زیباتر بکنید، نمازها را مرتّب بخوانید، مسئله والدین را رعایت کنید و عمل به وظیفه بکنید مطمئن باشید شیطان میرود.
۸- دعا از معجزات قولی پیامبر است.
۹- آدم این را متوجّه شود که جز خدا کسی جواب مضطر را نمیدهد، همه کارهایش درست میشود. دعای امن یجیب را با جان بخوانید!
۱۰- آقایان حیفتان نمیآید مادرها را اذیت میکنید؟ سیّد رضی جامع نهجالبلاغه، پس از مرگ مادرش گفت: «بعد از این با کدام دست بلاها را رد کنم؟» دست مادر که بالا میرود بلاها از شما دور میشود. حیف نیست سر یک چیز جزئی مادر را میرنجانید؟ از مجلس روضه برگشته مادر را میرنجاند؛ قبول باشد!
۱۱- سفره خدا بزرگ است. پیرزنی نابینایی جلوی حضرت موسی را گرفت. گفت دعا کن خدا چشمانم را برگرداند. حضرت موسی گفت باشد. پیرزن گفت دعا کن جمالم را هم برگرداند. حضرت یک توقّفی کرد. با خود گفت چشمانش را خدا داد، دیگر زیبایی و… وحی آمد که موسی چرا فکر میکنی؟ مگر از تو میخواهد؟
برگرفته از پایگاه azha.ir
گناه زشتی که متعلق به افراد فاسق و نجس هستش رو ننوشتید مثل همجنسگ… و تجاوز
این ها هم بخشش ندارد و در آیات قرآن هم به این موضوع تأکید شده