برای هنر تعاریف متعددی ذکر شده است که میتوان انتقال احساس هنرمند را به مخاطب و ایجاد همان احساس در او را نقطه مشترک اکثر این تعارف دانست.
اما در تعریفی از هنر در کتاب «قرآن و هنر» گفته شده است: هنر در تجربه انسانی، روش خاصی از بیان حقایق زندگی است، اگر زبان علمی یا عادی که ما آن را در زندگی روزمره خود به کار میگیریم، دارای ویژگی بیان مستقیم حقایق است؛ زبان هنر این ویژگی را دارا خواهد بود که بیان غیرمستقیم همین حقایق است، تفاوت این دو زبان آن است که زبان نخست بر نقل حقایق به صورت واقعی خود استوار است، در حالی که زبان هنر بر عنصر تخیل استوار است.
به عنوان مثال اگر بخواهیم انفاق در راه خدا را بیان کنیم میگوییم هر کس برای خشنودی خدا اموال خود را انفاق کند، چند برابر آن پاداش خواهد گرفت، در این حالت این سخن، یک بیان واقعی یا عادی یا علمی است، اما هنگامی که همین مفهوم را با آیه کریمه: «مَّثَلُ الَّذِینَ یُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِی سَبِیلِ اللّهِ کَمَثَلِ حَبَّهٍ أَنبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِی کُلِّ سُنبُلَهٍ مِّئَهُ حَبَّهٍ وَاللّهُ یُضَاعِفُ لِمَن یَشَاءُ وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ؛ مَثَل (صدقات) کسانى که اموال خود را در راه خدا انفاق مىکنند همانند دانهاى است که هفت خوشه برویاند که در هر خوشهاى صد دانه باشد؛ و خداوند براى هر کس که بخواهد (آن را) چند برابر مىکند، و خداوند گشایشگر داناست» بیان میکنیم؛ این تعبیر یک بیان «هنری» خواهد بود و تفاوت تعبیر گذشته با این تعبیر، ایجاد یا افزودن یک رابطه جدید میان «انفاق» و «دانه گندم» است.