در قیام کربلا چند تن از پسران امام حسن (ع) همراه با امام حسین (ع) آمده بودند که یکی از آن‌ها «عبدالله» نام داشت، روز پنجم محرم به نام ایشان نام‌گذاری شده است، تا فداکاری این سرباز کوچک کربلا برای امروز ما درس ولایت‌مداری باشد.

یکی از مهم ترین ویژگی‌های حماسه کربلا و قیام امام حسین (ع) وجود شخصیت‌های ممتازی چون حضرت زینب (س)، حضرت رقیه، امام سجاد (ع)، حضرت علی‌اصغر (ع)، حضرت ابوالفضل (ع)، قاسم، عبدالله و … است.

گذشته از همه عزت، عظمت و شکوهی که خود این قیام دارد و درس‌ها و پندهایی که این حماسه عظیم برای مردم دارد، وجود چنین شخصیت‌هایی در سنین مختلف از طفل شیرخواره گرفته تا کودک، نوجوان، جوان، بزرگسال، میان‌سال، زن و مرد نیز عظمت واقعه کربلا را چندین برابر کرده است. هر یک از اصحاب و اهل‌ بیت امام حسین (ع) که در این حماسه تاریخی حضور داشتند خود استادی از معرفت، ولایت‌مداری و عشق به امام خود بودند و امروز هرکدام از این شخصیت‌ها و چهره‌های کربلا به الگویی برای هم‌سن و سالان خودشان تبدیل شده‌اند.

در قیام کربلا چند تن از پسران امام حسن (ع) همراه با امام حسین (ع) آمده بودند که یکی از آن‌ها «عبدالله» نام داشت و روز پنجم از ماه محرم به نام ایشان نام‌گذاری شده است. «عبدالله» کودک چند ساله امام حسن‌ مجتبی (ع) است. مادر عبدالله دختر «شلیل بن‌عبدالله بجلّی» بوده است. از دیگر فرزندان امام حسن‌ مجتبی (ع) که در کربلا حضور داشت می‌توان از حضرت قاسم نام برد.امام حسین (ع) به فرزندان امام حسن‌ مجتبی (ع) خیلى مهربانى می‌‏کرد، شاید بیش از آن اندازه که به پسران خودش مهربانى می‌کرد چون آن‌ها یتیم بودند و پدر نداشتند.

شیخ مفید چنین نقل می‌کند: پس از آن که «مالک بن نسر کندی» با شمشیرش به سر مبارک امام حسین (ع) زد، امام (ع) پارچه‌ای درخواست فرمود و با آن سر مبارکش را محکم بست و عمامه‌ای بر کلاه خود بست. شمر و دیگران هم به جایگاه خود بازگشتند. زمانی گذشت تا امام بار دیگر به میدان بازگشت و آن‌ها هم بازگشتند و آن حضرت را محاصره کردند.

عبدالله (ع) با وجودی‌که در قیام عاشورا هنوز به حد بلوغ نرسیده بود و کودکی هشت یا یازده ساله بود در خیمه‌گاه با زنان به سر می‌برد. هنگامی‌که متوجه حمله دشمن به جانب امام حسین (ع) شد، از خیمه‌گاه بیرون دوید. او سراسیمه و شتابان رو به جانب امام حسین (ع) رفت و در کنار عمویش ایستاد. حضرت زینب (س) او را دنبال کرد و به او رسید. او تلاش کرد که آن کودک را نگه دارد. امام حسین (ع) به خواهرش فرمود: «احبسیه یا اخیه؛ ای خواهرم! او را نگهدارید» آن کودک از این‌که بازداشته شود، سخت امتناع می‌ورزید. او به عمه‌اش گفت: «والله لا افارق عمّی؛ سوگند به خدا، از عمویم جدا نمی‌شوم

وقتی در روز عاشورا «ابجر بن کعب» شمشیر خود را به سوی امام حسین(ع) پایین آورد عبدالله فریاد زد: ای پسر زن ناپاک! وای بر تو! آیا می‌خواهی عمویم را بکشی؟» بَحر قصد ضربه زدن به امام را داشت.ناگاه عبدالله دستش را پیش آورد تا ضربه را از امام دور سازد. ولی دست مبارکش تا پوست قطع شد و دست آویزان گشت. کودک فریادش بلند شد: «یا امتاه؛ ای مادرم!». امام حسین(ع)، عبدالله را به سینه گرفت و فرمود: ای عزیز برادر، صبر کن خداوند تو را به پدرانت ملحق گرداند. در حالی‌که در دامن عموی بزرگوارش بود، حرمله ملعون با تیری سه شعبه و زهرآگین گلوی مبارک او را هدف قرار داد و به شهادت رسانید.

در این هنگام امام دست خود را به آسمان بلند کرد و گفت: «پروردگارا! قطرات باران را از این‌ها دریغ بدار و برکات زمینت را از این‌ها بازدار؛ پروردگارا! پس اگر تا هنگام (مرگ) آن‌ها را مهلت داده و بهره‌مند می‌سازی، بین آن‌ها تفرقه بینداز و هر کدام را به راهی جداگانه بدار؛ و سردمداران را هرگز از این‌ها راضی مدار؛ چرا که این‌ها ما را دعوت کردند تا که یاری‌مان کنند، سپس، بر ما دشمنی کردند و ما را کشتند».

اشتراک در
اطلاع از
0 نظر
بازخوردهای انلاین
مشاهده تمامی نظرات