آنچه مهم است اینکه انسان نیتی خدایی و خالصانه داشته باشد که باعث شود نام او را در لیست انفاق و احسان کنندگان در راه خدا بنویسند؛

 

واژه «احسان» از ریشه «حُسن» به معنای زیبایی و نیکویی می‌باشد که در قرآن در سه معنا به کار رفته است: ‌۱ـ تفضّل و نیکی به دیگران ۲ ـ انجام و سر و سامان دادن به امور و کارها به وجه نیکو و کامل، ۳ـ انجام اعمال و رفتار صالح.

آنچه که در این نوشته به دنبال بیان آن هستیم نیکی کردن به دیگران است و اینکه به چه کسی و چگونه نیکی کنیم.

در آیات و روایات مختلفی توصیه و تأکید به احسان نسبت به دیگران شده است؛ چه انسانهای زیردست، بالا دست، همسایه، پدر و مادر، دوست، آشنا و … .

فرق بین عدالت و احسان

امیرمؤمنان علی (ع) فرموده اند: «العدل، الانصاف والاحسان; التفضل » (۱) عدالت آن است که، براساس انصاف، حق مردم به آنها داده شود، ولی احسان آن است که علاوه بر ادای حقوق، بر آنها نیکی کنی . نیز فرمود: «ان العدل میزان الله الذی وضعه للخلق و نصبه لاقامه الحق » (۲) عدالت، ترازوی سنجش خدا است، خداوند آن را برای (حفظ حقوق) انسان ها قرار داده و آن را برای اجرای حق و برقراری آن نصب کرده است.

عدالت آن است که هر چیزی در جای خود قرار گیرد; چنانکه علی (ع) فرمود: «عدالت، هر چیزی را در جای خود قرار دادن است .» و نیز فرمود: «العدل نظام الامور» (۳) عدالت مایه نظم و تنظیم و برنامه ریزی امور است ولی احسان، به معنی تفضل و نیکی، افزون بر عدالت است .

به عنوان مثال، هرگاه جمعی در اتوبوسی نشسته اند و هر کسی براساس برنامه و نظم در صندلی خود قرار گرفته و دیگر جای خالی نیست، در این هنگام پیرمردی وارد اتوبوس می شود و برای او جا نیست، در اینجا هر کسی در جای خود براساس عدالت نشسته; ولی یک نفر از روی احسان برمی خیزد و جای خود را به آن پیرمرد می دهد; بنابراین احسان در موارد حساس لازم است، وگرنه افراد ناتوان به زحمت می افتند .

مثال دیگر: در سازمان بدن انسان، دو اصل عدالت و احسان حکومت می کند که هر کدام در جای خود لازم است . در حالت عادی، تمام دستگاه های بدن، نسبت به یکدیگر، خدمت متقابل دارند و هر عضوی برای کل بدن، کار می کند و از خدمات اعضای دیگر نیز، بهره مند است . این همان اصل عدالت است; ولی گاه عضوی مجروح می شود و توان متقابل را از دست می دهد، آیا ممکن است بقیه اعضا، دست از حمایت آن عضو مجروح بردارند؟ قطعا نه! این، همان احسان است . در جامعه، برای سالم سازی، باید این دو حالت، حاکم باشد; وگرنه، آن جامعه، جامعه سالمی نیست . بنابراین، احسان یک نوع محبت و ابراز دوستی افزون بر عدالت است، چنانکه علی (ع) فرمود: «الاحسان محبه » (۴) احسان یک نوع محبت کردن و ابراز دوستی است . (۵)

چه چیزی را به دیگران انفاق کنیم

انفاق کردن مال، ثروت، غذا و … هرکدام به نوبه خود می تواند احسان در حق دیگران محسوب شود؛ همچنین  کار دیگران را به نحو نیک انجام دادن، صرف عمر برای تعلیم یا هدایت دیگران نیز به نوبه خود می تواند احسان در حق آنها محسوب شود.

پس می توان گفت اگر کسی مال و ثروتی ندارد تا به دیگران انفاق کند می تواند با برخورد شایسته و تحمل مشقتهای آنها، اسباب زحمت دیگران نشدن و سبک کردن بار زندگی دیگران، در حق آنها احسان نماید یا به تعبیر شاعر:

«چون وا نمی کنى گرهى خود گره مباش‌،  ابرو گشاده باش چو دستت گشاده نیست‌»

در قضیه اطعامی که در خانه امیر المومنین (علیه السلام) صورت گرفت، آنچه که  به سائل داده شد یک قرص نان بود که شاید سائل را نه سیر می کرد و نه قانع می کرد اما اهل خانه (علیهم السلام) آن شب، غذای خودشان را در راه خدا دادند برای اینکه رضایت خداوند را بدست بیاورند «إِنَّما نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّه‏»؛ (۶) پس آنچه مهم است اینکه انسان نیتی خدایی و خالصانه داشته باشد که باعث شود نام او را در لیست انفاق و احسان کنندگان در راه خدا بنویسند؛ همانطور که آن پیر زن نیز با کلاف نخ آمده بود تا نام او را در لیست خریداران یوسف (علیه السلام) بنویسند.

به چه کسی احسان کنیم

در آیات زیادی از قرآن کریم نام گروه یا افرادی را بیان می کند که باید به آنها احسان کرد از جمله:

« وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً وَ ذِی الْقُرْبى‏ وَ الْیَتامى‏ وَ الْمَساکینِ» (۷) ‏« وَبِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً وَ بِذِی الْقُرْبى‏ وَ الْیَتامى‏ وَ الْمَساکینِ وَ الْجارِ ذِی الْقُرْبى‏ وَ الْجارِ الْجُنُبِ وَ الصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ وَ ابْنِ السَّبیلِ وَ ما مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ» (۸)

در این آیات چند گروه را نام می برد که در درجه اول و به ترتیب باید به آنها احسان کرد ۱- والدین ۲- خویشاوندان ۳- یتیمان ۴- بینوایان ۵- همسایگان ۶- در راه ماندگان ۷- افراد زیر دستان در آیه دیگری « وَ أَحْسِنْ کَما أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَیْک‏»(۹) قارون را امر به احسان و نیکی کردن به صورت مطلق ذکر می کند.

کسی که توان انفاق دارد و می تواند احسان کند اما دریغ می کند، قطعا تفکر قارونی دارد اگرچه در گفتار، اسلامی صحبت کند.

پی نوشتها:

 ۱- نهج البلاغه، حکمت ۲۳۱ .

۲ – غرر الحکم، میزان الحکمه، ج ۶، ص ۷۸ و ۸۰ .

۳ – غرر الحکم، میزان الحکمه، ج ۶، ص ۷۸ و ۸۰ .

۴ – غرر الحکم، میزان الحکمه، ج ۲، ص ۴۴۲ .

۵- پایگاه اطلاع رسانی حوزه

۶- سوره انسان آیه ۹

۷- سوره بقره آیه ۳

۸- سوره نساء آیه ۳۶

۹- سوره قصص آیه ۷۷

اشتراک در
اطلاع از
0 نظر
بازخوردهای انلاین
مشاهده تمامی نظرات