در اولین روز اعلام رسمی راه اندازی پویش سراسری ختم قرآن ثقلین با هدف ختم قرآن به نیابت از یاران امام حسین(ع) در کربلا در ایام محرم و صفر، با مشارکت مردم عاشورایی ایران، 8 ختم قرآن کریم به نام 8 یار باوفای آقا اباعبدالله الحسین صورت گرفت.

در اولین روز اعلام رسمی راه اندازی پویش سراسری ختم قرآن ثقلین با هدف ختم قرآن به نیابت از یاران امام حسین(ع) در کربلا در ایام محرم و صفر، با مشارکت مردم عاشورایی ایران، ۸ ختم قرآن کریم به نام ۸ یار باوفای آقا اباعبدالله الحسین صورت گرفت.

در این پویش، محبین اهل بیت عصمت و طهارت(ع) با پیامک عدد ۷۲ به شماره ۵۰۰۰۴۶۱۵۸۷ قرائت یک جزء قرآن کریم به نیابت از یکی از شهدای کربلا را تقبل می‌کنند که در روز اول با مشارکت ۲۴۰ نفر، تعداد ۸ ختم کامل قرآن کریم به نام هشت یار باوفای حضرت سید الشهدا (ع) در کربلا صورت گرفت.

پایگاه اطلاع رسانی بیت الاحزان بنا دارد در راستای معرفی چهره‌های کمتر شناخته شده کربلا در بازه‌های زمانی مشخص اقدام به معرفی این شهدای گرانقدر نماید.

در ادامه مطلب به معرفی مختصر این ۸ یار باوفای حضرت سید الشهدا(ع) می‌پردازیم:

۱- ابراهیم بن حُصین اسدی:

ابراهیم بن حصین اسدی از یاران امام حسین (علیه‌السلام) است که در کربلا به شهادت رسید.

ابواسحاق ابراهیم بن حصین اسدی از یاران دلیر امام حسین (علیه‌السلام) و از کسانی است که به نقلی حضرت اباعبدالله (علیه‌السلام) در هنگام تنهایی از آنها یاری طلبید و یکایک ایشان را نام برد.

در روز عاشورا ابراهیم نزد امام (علیه‌السلام) رفت و از ایشان اجازه میدان گرفت. وی پس از کسب اجازه مبارزه از امام حسین (علیه‌السلام) به میدان رفت و با خواندن رجز زیر به سپاه دشمن حمله کرد:
أَضْرِبُ مِنْکُمْ مَفْصِلًا وَساقاً
لِیُهْرَقَ الْیَوْمَ دَمی‌ اهْراقاً
وَیُرْزقُ الْمَوْتَ أَبااسْحاقاً
أَعْنی‌ بَنی‌ الْفاجِرَهِ الْفُسَّاقاً
با شمشیر به مفصل و ساق شما می‌زنم تا آن‌گاه که امروز خونم ریخته شود و ابواسحاق مرگ را روزیِ فرزندان بدکاره و گناه‌کار گرداند.
او در نبردی دلاورانه، پس از به هلاکت رساندن ۸۴ تن از نیروهای دشمن، به شهادت رسید.
در اعیان الشیعه آمده است: پس از کشتن عده زیادی به شهادت رسید. صاحب فرسان الهیجاء می‌نویسد: پس از کشتن ۵۰ تا ۸۴ تن به شهادت رسید.

برخی متأخران اشعار زیر را به وی نسبت داده‌اند:
اقْدِمْ حُسَیْنُ الْیَوْمَ تَلْقی احْمَدا • ثُمَّ اباکَ الطَّاهِرَ الْمُؤَیَّدا
وَالْحَسَنَ الْمَسْمُومَ ذاکَ الاسْعَدا • وَذا الْجَناحَیْنِ حَلیفَ الشُّهَدا
وَحَمْزَه اللَّیث الْکَمِیَّ السَّیِّدا
فی‌ جَنَّهِ الْفِرْدَوْسِ فازُوا سُعَدا

پیش بیا ای حسین که امروز احمد و پدر پاک و تأیید شده‌ات را و حسن برادر به زهر کشته شده و صاحب دو بال (جعفر) را، که هم‌پیمان شهیدان بود، و حمزه شیر شجاع بزرگوار را که رستگار شدند، در بهشت برین دیدار خواهی کرد.
با آن‌که مأخذ اینان مقتل ابی ‌مخنف است؛ اما در مقتل موجود، این اشعار را به ابراهیم بن حسین نسبت‌ داده و آمده است: ابراهیم بن حسین به میدان رفت و در‌حالی‌که اشعار فوق را می‌خواند، به دشمن حمله کرد و پس از کشتن پنجاه تن به شهادت رسید.

بنابراین احتمال می‌رود که در کربلا دو تن ابراهیم نام، یکی فرزند حسین (علیه‌السلام) و دیگری فرزند حصین، حضور داشته‌اند و یا آن‌که حسین تصحیفی از حصین بوده باشد. واللَّه العالم.

۲- ابوثمامه صائدی

ابوثمامه صائدی یکی از یاران امام حسین (علیه‌السلام) است که در کربلا به شهادت رسید.

نام وی ابوتمامه نیز گفته شده است.
ابوثمامه از یاران امام علی (علیه‌السلام) و از دلاوران عرب و شخصیت‌های سرشناس شیعه بود.
سماوی گوید: وی که از تابعین است در تمام پیکارهای امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) شرکت کرد و پس از شهادت آن بزرگوار به مصاحبت امام مجتبی (علیه‌السلام) درآمد.

چون معاویه به هلاکت رسید و یزید بر مسند خلافت نشست، وی و گروهی از شیعیان کوفه در خانه سلیمان بن صُرد خزاعی گرد آمدند و برای امام حسین (علیه‌السلام) نامه نوشته و به مکه فرستادند.

با ورود حضرت مسلم (علیه‌السلام) به کوفه، ابوثمامه، بی‌درنگ به او پیوست و به فرمانش مشغول تحویل گرفتن کمک‌های مردم برای مصارف نهضت گردید، و چون در اسلحه‌شناسی مهارت داشت مسؤولیت خرید و تهیه سلاح را به عهده گرفت. همو بود که به دستور مسلم، پول‌هایی را که عبیدالله بن زیاد برای دستگیری وی و یارانش به جاسوس خود مِعقل داده بود تحویل گرفت.
وقتی خبر دستگیر شدن هانی بین مردم کوفه منتشر شد حضرت مسلم برای حمله به دارالاماره که ابن‌ زیاد در آنجا بود مهیا شد و به مردم کوفه اعلان بسیج عمومی داد؛ که از هر سوی به جانب آن حضرت روان شدند.
مسلم به نیروهایش آرایش جنگی داد، و فرماندهی دو قبیله تمیم و همدان را به ابوثمامه سپرد.
در این تحرکِ اضطراری، ابوثمامه بسیار پایداری کرد. امّا با فراری شدن افراد تحت فرمانش به قبیله خود رفت و مدّتی در بین ایشان پنهان می‌زیست.
با آن‌که ابن ‌زیاد به شدّت وی را تعقیب می‌کرد موفّق به دستگیری او نشد.

ابوثمامه پس از شنیدن خبر آمدن حسین بن علی (علیه‌السلام) از مکه به عراق؛ همراه نافع بن هلال به آن حضرت پیوست.

هنگامی که عمر بن سعد با سپاه انبوه کوفه در سرزمین کربلا مستقر شد، نگاه ابوثمامه به کثیر بن عبدالله شعبیِ خونخوار و جسور افتاد -که به طرف امام (علیه‌السلام) می‌ آمد- به امام حسین (علیه‌السلام) گفت: ای اباعبدالله! خداوند کارت را اصلاح کند، هم‌ اکنون بی‌باک‌ترین و خطرناک‌ترین دشمن شما در روی زمین به این‌جا آمده است. ابوثمامه آن‌گاه رویاروی کثیر بن عبدالله ایستاد و گفت: شمشیرت را بگذار. شعبی پاسخ داد: نه. به خدا سوگند اسلحه‌ام را از خود دور نمی‌سازم. من پیک هستم. اگر سخن مرا بشنوید پیغامی که آورده‌ام به شما باز گویم و اگر نپذیرید بازگردم. ابوثمامه گفت: پس من قبضه شمشیر تو را نگه می‌دارم آن‌گاه سخنت را بگو. گفت: نه، به خدا دست تو به آن نخواهد رسید.
ابوثمامه گفت: پس پیغامت را به من بگو تا آن را به اطلاع امام حسین (علیه‌السلام) برسانم و پاسخش را برایت بیاورم، وگرنه نمی‌گذارم به آن بزرگوار نزدیک شوی. زیرا تو مرد بزهکاری هستی. شعبی از شنیدن این سخن به خشم آمد و از همان‌جا برگشت.

ابن اعثم حکایت فوق را با نام فلان بن عبدالله سبیعى و با اندکى تفاوت نقل کرده است.

ابوثمامه در عاشورا

انبوه سپاه کوفیان، یاران حسین (علیه‌السّلام) را محاصره کرده بودند. شمار یاران حسین (علیه‌السّلام) چنان‌ اندک بود که اگر یک یا دو نفرشان کشته می‌شد، نمایان بود، اما لشکریان عمر بن سعد آن قدر زیاد بودند که هر قدر از آنان کشته می‌شد پیدا نبود. هنگامی که وقت نماز فرا رسید ابوثمامه به امام حسین (علیه‌السلام) عرض کرد:جانم فدایت، می‌بینم که این گروه به تو نزدیک شده‌اند. به خدا سوگند تا من پیش روی تو کشته نشوم شما به شهادت نخواهی رسید. انشاءالله، ولی دوست دارم هنگامی که خدای را دیدار می‌ کنم این نمازی را که وقت آن نزدیک گشته بخوانم. امام حسین (علیه‌السلام) سر مبارکش را به سوی آسمان بلند کرد و فرمود: از نماز یاد کردی خداوند تو را از نمازگزاران و ذاکرین قرار دهد. آری، این آغاز وقت نماز است. از آنها بخواهید از ما دست بردارند تا نماز بگذاریم.
(و او چنین کرد) و حصین بن تمیم در جواب گفت: نمازتان پذیرفته نمی‌شود. حبیب بن مظاهر به او گفت: آیا می‌پنداری که نماز آل رسول‌الله: پذیرفته نمی‌شود و از تو پذیرفته می‌شود، ‌ای نفهم؟

به گفته طبری، ابوثمامه، پسرعموی خود را که دشمنش بود به هلاکت رساند. سپس امام حسین (علیه‌السلام) با یارانش نماز ظهر را به طریق نماز خوف اقامه کرد.
ابوثمامه پس از مالک بن دودان و خداحافظی با سیدالشهدا (علیه‌السلام) به میدانِ جنگ تاخت .

ابوثمامه در میدان چنین رجز خواند:
عَزاءً لِآلِ الْمُصْطَفی وَبناتِهِ • علی حَبْسِ خَیْرِ الناسِ سِبْطِ محمّدٍ
عَزاءً لِزَهراءِ النَّبِىّ وَزُوْجِها • خَزانَهِ عِلْمِ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ أحمدِ
عَزاءً لِاهْلِ الشَّرْقِ وَالْغَرْبِ کُلّهِم • وحُزْناً علی حَبْسِ الحسین المسدَّدِ
فَمَنْ مُبْلِغٌ عَنّی النّبی وَبِنْتَه • بأنَّ ابْنَکُمْ فی مَجْهَدٍ أَىِّ مَجْهَدٍ

به آل پیامبر و دخترانش تسلیت -می‌ گویم- به خاطر گرفتاری نوه پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌و‌سلم) که بهترین انسان‌هاست.
به حضرت زهرا (علیها‌السلام) و شوهرش که پس از پیامبر خزانه علم الهی‌اند و بر تمام مردم‌ شرق و غرب تسلیت -می‌گویم- و برای گرفتاری حسین راستگو و درستکار اندوهناکم پس چه کسی پیغام مرا به پیامبر و دخترش می‌رساند که فرزندت در سختی است، و چه سختی.

سرانجام وی به دست قیس بن عبدالله به فیض شهادت نایل گشت.

در زیارت ناحیه مقدسه امام زمان (علیه‌السلام) از او چنین یاد شده است: «السلام علی ابی ثمامه عمر بن عبدالله الصائدی» این سلام در زیارت رجبیه نیز با اندکى تفاوت نقل شده است.

۳- ابو عمرو نهشلی

شبیب بن عبدالله نهشلی از اصحاب امام حسین(ع) بود که در کربلا در روز عاشورا به شهادت رسید.

شبیب بن عبدالله (ابو عمرو) نهشلی و بنا به قولی ابو عمر خثعمی، منسوب به بنی‌ نهشل بن دارم بن مالک بن حنظله بن مالک بن زید مناه بن تمیم، از قبیله تمیم، از اعراب عدنانی شمال شبه‌ جزیره بود. او پیامبر (ص) را درک کرد و از تابعین و از اصحاب خاص امام علی (ع) بود که در جنگ‌های جمل، صفین و نهروان در رکاب آن حضرت جنگید. پس از شهادت امام علی (ع) به امام حسن (ع) و سپس به امام حسین (ع) پیوست. او از مدینه تا مکه و سپس تا کربلا در خدمت امام حسین (ع) بود.

سید محسن امین نام او را ابو عامر نهشلی ثبت نموده و جمعی از مورخین او را با شبیب بن عبدالله همدانی یکی می‌دانند.  او را با نام‌های حبیب بن عبیدالله نهشلی،  حبیب بن عبدالله نهشلی و ابو عمرو نهشلی نیز نامیده‌اند.

ابن نمّای حلی می‌نویسد: ابو عمرو نهشلی در صبح روز عاشورا و پس از حمله اول با اذن امام حسین (ع) به میدان جنگ رفت و به‌طور منفرد با لشکر ابن سعد جنگید، ولی ابن شهر آشوب می‌نویسد که شبیب بن عبدالله در حمله اول به شهادت رسید و این می‌رساند که آنان دو شخص بودند و منظور ابن شهر آشوب شبیب بن عبدالله همدانی است که در حمله اول به شهادت رسید.

شبیب روز عاشورا پس از نبردی سنگین و خوردن چند زخم به محضر امام حسین (ع) آمد و چنین رجز خواند:

اَبشِر هَدیت الرّشد تلقی احمداً
فی جَنَّهِ الفردوس تعلوا صعداً
ای حسین، ای رهبر انسان‌ها! به سعادت و نیک‌فرجامی بشارت ده که ما را به راستی و درستی راه نمودی و درهای بهشت به رویمان گشودی. مسرور باش که خدایت رستگار کند تا رسول خدا را در بهشت ملاقات کنی و در جایگاه و پایگاه رفیع و بلند بهشت خرم خدا صعود کنی.

او از امام حسین (ع) مژده بهشت گرفت و دیگر بار به میدان رفت و جنگید. عامر بن نهشل از قبیله بنی‌ اللات، از سپاه ابن سعد کمین کرد و در بی‌رمقی او نیزه بر پهلویش نشاند. عبدالله بر خاک افتاد و عامر سر از تنش جدا کرد و او را به شهادت رساند.

در زیارت رجبیه و زیارت ناحیه مقدسه به وی سلام داده شده است: «السَّلامُ عَلَی شَبیبِ بنِ عَبدِاللهِ نَهشَلی»

۴- ابوبکر حسن بن علی

ابوبکر بن حسن (علیه‌السلام) یکی از شهدای کربلا و از فرزندان امام حسن (علیه‌السلام) است.

نام وی بنا به مشهور ابوبکر است، ولی برخی او را عبدالله، یا عبدالله الاکبر نیز نوشته‌اند.

ابوبکر فرزند امام حسن مجتبی (علیه‌السلام) و مادرش ام ‌وَلَد (کنیز) بود
نام وی را نُفَیْلَه، امِّ اسحاق، و نیز «رَمْلَه» نوشته‌اند. به اعتقاد برخی وی و قاسم بن حسن از یک مادر بودند.

(نام او در تاریخ الامم و الملوک، ابوبکر بن الحسین ذکر شده است؛ ولی ظاهراً اشتباهی رخ داده است و منظور، همان ابوبکر بن الحسن است؛ زیرا در همان تاریخ طبری در جای دیگر ابوبکر بن الحسن ذکر شده است.)
به روایت برخی منابع، امام حسین (علیه‌السلام) دخترش سکینه را به ازدواج وی درآورد.

ابوبکر همراه عمویش امام حسین (علیه‌السلام) از مدینه تا مکه و سپس به کربلا آمد و در روز عاشورا به میدان رفت و پس از نبردی دلاورانه با تیر « عبدالله عُقْبَه غَنَوی » (از قبیله غنی) به شهادت رسید. امام باقر (علیه‌السلام) در حدیثی قاتل وی را عُقْبَه غَنَوی معرفی کرده است، ولی برخی قاتل او را حرمله بن کاهل اسدی دانسته‌اند.
بنابراین احتمال می‌رود، چنان‌که صاحب بحارالانوار اشاره کرده است، عبدالله بن عقبه و حرمله در به شهادت رساندن وی شریک بوده باشند.

ابوالفرج اصفهانی شهادت ابوبکر بن حسن (علیه‌السلام) را پیش از شهادت قاسم بن حسن دانسته است.
ولی برخی دیگر (تاریخ طبری و الارشاد) شهادتش را پس از شهادت قاسم آورده‌اند.
مقصود (ابن ابی عقب) شاعر نیز در شعر زیر همین ابوبکر بن حسن (علیه‌السلام) است: وَعِنْدَ غَنیٍّ قَطْرَهٌ مِنْ دِمائِنا وَ فِی اسدٍ اخْری تُعَدُّ وَ تُذْکَرُ
در قبیله «غنی» قطره‌ای از خون ما هست -که باید انتقام بگیریم‌- و در قبیله «اسد» نیز خون دیگری (اشاره به خون طفل شیرخوار امام حسین (علیه‌السّلام) است.) از ماست که فراموش نمی‌کنیم.

در زیارت منسوب به ناحیه مقدسه از وی چنین یاد شده است:
«السَّلامُ عَلی أَبِی بَکْرِ بْنِ الْحَسَن بْنِ عَلِىِّ الزَّکِىِّ الْوَلىِّ المَرْمِىِّ بالسَّهْمِ الرَّوِی لَعَنَ اللَّهُ قاتِلَهُ عَبْدِاللَّهِ بْنِ عُقْبَهِ الغَنَوِىَّ.»
درود بر ابوبکر فرزند -امام‌- حسن بن علی (علیه‌السّلام) پاک، یاری‌کننده و تیرخورده با تیرکشنده، خدا قاتل او «عبداللَّه بن عقبه غنوی» را لعنت کند.

چون مختار ثقفی قیام کرد و در کوفه به حکومت رسید، به جست‌و‌جوی عبدالله غنوی پرداخت، ولی به وی اطلاع داده شد که به «جَزِیرَه» گریخته است. مختار نیز فرمان داد خانه‌اش را ویران و با خاک یکسان کنند.

۵- اسلم‌ بن عمرو ترکی

اسلم بن عمرو ترکی‌، از موالی امام ‌حسین‌ (ع) و از کاتبان آن حضرت بود. او از مدینه تا مکه و سپس کربلا همراه کاروان امام حسین (ع) بود.

مامقانی درباره اسلم نوشته‌است که امام‌ حسین (ع) او را پس از شهادت برادرش امام حسن (ع) خریداری کرد و به فرزندش امام سجاد (ع) بخشید. برخی مقاتل وی را همان واضح رومی نامیده‌اند. برخی آنان را دو نفر می‌دانند.

پدر اسلم ترک بود. در تاریخ الطبری او با نام سلیمان ذکر شده‌است. همچنین بنا به نقل سید محسن امین نام او سلیمان بوده‌است. اما شیخ طوسی در کتاب رجال خویش گفته که سلیم، غلام امام حسین (ع) در کربلا همراه او شهید شد. نام کسی که در کربلا شهید شد، ترجیحا اسلم است نه سلیمان یا سلیم.

سید محسن امین در جایی دیگر از کتاب خویش از او نام برده و گفته است غلامی ترک که از آن حسین (ع) بود، خارج شد و نامش اسلم بود. مجلسی بدون اینکه نامی از اسلم آورد، می‌نویسد که پس از دو برادر غفاری، غلام ترکی به میدان رفت و او یکی از قاریان قرآن بود. در منابع و مصادر تاریخی و رجالی، اسلم که بر خواندن‌ قرآن‌ مسلط‌ بود، با عبارات قاری قرآن، آشنا به ادب عرب و نیز نویسنده وصف شده است. روز عاشورا و پس‌ از اذن‌ جهاد از امام ‌حسین‌ (ع) به‌ طرف‌ میدان‌ شتافت‌ و در حالی‌که‌ رجز می‌خواند بر دشمن‌ حمله‌ برد:

اَلبَحْرُ مِن‌ْ طَعْنی‌ وَ ضَرْبی‌ یصْطَلی
اِذا حُسامی‌ فی‌ یمینی‌ ینْجَلی
وَالجَوُّ مِن‌ْ سَهْمی‌ وَ نَبْلی‌ یمْتَلی‌
ینشَق‌ُّ قَلب‌ُ الحاسِدِ المُبَجَّل‌ِ
دریا از ضربت‌ نیزه‌ و شمشیرم‌ می‌جوشد و آسمان (فضا)‌ از تیرهایم‌ پر می‌شود.

آن‌گاه‌ که‌ تیغ‌ در کفم‌ آشکار شود، فروغ آن قلب آزمندان و رشک‌ورزان را خواهد شکافت.

او بعد از نبردی‌ شدید به‌ شهادت‌ رسید. تعداد کشته شدگان سپاه عمر سعد به دست وی را ۷۰ نفر و به نقلی ۵۰۰ نفر گزارش کرده‌اند. در آخرین‌ لحظات‌ زندگی‌، امام‌ حسین (ع) خود را بر بالین‌ او رساند و لختی‌ گریست‌. سر اسلم‌ را بر روی‌ زانوی‌ خود قرار داد و با دست‌ خون‌ها را از صورت‌ و جلوی‌ چشمانش‌ پاک‌ می‌کرد. ”وَ وَضَع‌َ خَدَّه‌ُ عَلی‌ خَدِّه‌“. امام حسین‌ (ع) همان‌گونه‌ صورت‌ بر‌ صورت‌‌ غلامش‌ گذاشت‌ که‌ در هنگام شهادت فرزندش ‌علی‌اکبر صورت‌ به‌ صورت‌ او گذاشت.‌ غلام ‌چشمانش‌ را گشود. از مشاهده‌ چهره‌ امام‌ حسین (ع) لبخند زد و گفت «کیست مثل من که فرزند رسول خدا صورت به صورت او نهاده است. سپس به ‌شهادت رسید‌.» در زیارت نامه‌ها نام وی ذکر نشده است.

۶- امام محمد باقر(ع)

قیام عاشورا یکی از اثر گذارترین و مهم ترین وقایع تاریخ اسلام است که در محرم سال ۶۱ هجری قمری واقع شد.

در این قیام، سه امام بزرگوار حضور داشتند:

۱. امام حسین (ع) که رهبری این قیام را بر عهده داشتند و در کربلا به شهادت رسیدند.

۲. امام سجاد (ع) که به دلایلی نتوانستند در جنگ شرکت کنند و به خواست الاهی باقی ماندند تا امامت شیعیان را بر عهده بگیرند.

۳. امام محمد باقر (ع) که بچه ای چهار ساله بودند.

در این جا به بیان نمونه هایی از دلایل حضور امام سجاد و فرزندش امام محمد باقر (ع) در کربلا می پردازیم.

الف. حضور امام سجاد (ع) در کربلا یکی از موضوعات مورد اتفاق مورخان بوده و کسی در این موضوع مخالفت نکرده است. امام سجاد (ع) از جمله کسانی بود که در به ثمر نشستن خون شهدای کربلا نقش ویژه ای داشت.

یکی از شواهد تاریخی حضور ایشان در کربلا، سخنان آن حضرت در مجلس یزید است.نیز راوی می گوید: در سال ۶۱ هجرى وارد کوفه شدم و این مصادف بود با زمانى که علىّ بن الحسین (امام‏ سجّاد) با زنان خانواده از (سفر جانسوز) کربلا باز مى گشتند». خود امام سجاد (ع) در مورد حضورش در قیام عاشورا می فرماید: «با امام حسین (ع) خارج شدیم… تا این که در روز شنبه، دهم محرم الحرام از سال ۶۱ بعد از هجرت، بعد از نماز ظهر به صورت مظلومانه ای شهید شدند».

ب. حضور امام باقر (ع)، نیز مورد قبول مورخان است؛ زیرا روایات بسیاری وجود دارد که ولادت آن امام را قبل از سال ۶۱ دانسته اند، مانند: «امام باقر (ع) در سال ۵۷ هجری در مدینه متولد شد». همچنین امام باقر در پاسخ به سؤال فردی که از آن حضرت می پرسد: آیا شما زمان امام حسین (ع) را درک کرده اید، امام فرمودند: بلی. امام باقر (ع) خود در مورد حضورش در کربلا، فرمودند: «جدم امام حسین (ع) کشته شدند، در حالی که من چهار ساله بودم و کشته شدن او را به یاد می آورم».

بر اساس این دست از روایات، حضور امام باقر در کربلا هیچ گونه منع تاریخی نداشته، و از آن جایی که سن آن بزرگوار بسیار کم بوده، به طور طبیعی با خانواده خود زندگی می کرده و در سفر همراه آنها بوده، و چون سن بسیار کمی داشت؛ از این باب کمتر، کتاب های تاریخی به حضور آن امام در کربلا پرداختند.

۷- امیه بن سعد طائی

امیّه بن سعد مکنّی به ابوصمصام از قبیله طی و از یاران شهید امام حسین (علیه‌السلام) است.

منابع کهن بیش از این درباره او چیزی ننوشته‌ اند، ولی در نوشته‌های متأخران آمده است که امیّه بن سعد بن زید طائی ساکن کوفه و از تابعان و اصحاب امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) بود و در غزوات و جنگ‌ها به ویژه جنگ صفین حضور داشت.

او با شنیدن خبر آمدن امام حسین (علیه‌السلام) به کربلا، در ایام «مهادنه» (ایّامی را می‌گویند که بین دو سپاه مذاکره بوده است و کار به جنگ نیانجامیده است.) به همراه شماری دیگر از کوفه خارج شد و در شب هشتم محرم به کاروان حسینی پیوست و با آن حضرت (علیه‌السلام) بود تا آن‌ که در روز دهم محرم در حمله نخست سپاه عمر سعد، همراه شماری دیگر از یاران امام در مقابله با آنان به شهادت رسید.

۸- انس بن حارث کاهلی

انس منسوب به یکی از تیره‌های قبیله بنی‌اسد به نام کاهل بود. او از اصحاب نبی مکرم اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) و پیری بزرگوار در میان قوم خود بود. او یکی از شهدای کربلا است.

او از صحابه بزرگوار پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) بود و در جنگ‌ های بدر و حنین شرکت داشت.

انس از راویان حدیث پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به شمار می‌رود. او روایات بسیاری را از پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نقل کرده که شیعه و سنی آن را در کتب خود گزارش کرده‌اند. از جمله احادیثی که از طریق انس روایت شده است، این سخن رسول خداست: «انّ ابنی هذا الحسین یقتل بارضٍ یقال لها کربلا فمن شهد ذلک فلینصره؛ فرزندم- اشاره به امام حسین (علیه‌السلام)- در سرزمینی به نام کربلا کشته می ‌شود، هر کس تا آن هنگام زنده بود و او را درک کرد باید یاری ‌اش کند.» راوی گوید: انس بن حارث به کربلا آمد و در رکاب امام حسین (علیه‌السلام) کشته شد.

وی که در کوفه زندگی می ‌کرد، به گفته برخی در مکه و به گفته برخی دیگر شبانه در کربلا به امام (علیه‌السلام) پیوست.
ولی طبق گفته بلاذری انس از کوفه بیرون آمد؛ و پس از مشاهده گفت ‌وگوی امام (علیه‌السلام) با عبیدالله بن حر جعفی در قصر بنی ‌مقاتل، خدمت آن حضرت رسید و با ادای سوگند اظهار داشت که هدف وی از خروج از کوفه آن بوده است که همانند عبیدالله بن حر به نفع هیچ کدام امام (علیه‌السلام) و یا دشمنان) وارد جنگ نشود؛ و در ادامه افزود: « -ولی- خداوند یاری کردن تو را در قلب من افکند و به من جرأت بخشید تا در این راه با تو همگام باشم.»
امام حسین (علیه‌السلام) به وی نوید هدایت و امنیت داد و او را با خود همراه ساخت.

انس در کربلا مأموریت یافت تا پیام امام حسین (علیه‌السلام) ر ا به عمر سعد برساند و به او اندرز دهد، شاید به خود آید. هنگام رسیدن نزد عمر سعد سلام نکرد؛ و او پرسید چرا سلام نکردی؟ آیا ما را کافر و منکر خدا پنداشته ‌ای؟! گفت: چگونه منکر خدا و پیامبر نیستی و حال آن ‌که برای ریختن خون فرزند پیامبر دامن همّت به کمر بسته‌ ای! عمر سعد لختی سر به زیر افکند و آن ‌گاه گفت: به خدا سوگند می‌ دانم که کشنده این گروه در دوزخ است ولی فرمان عبیدالله باید اطاعت شود.

انس در روز عاشورا همچون دیگر یاران امام حسین (علیه‌السلام) پس از کسب اجازه از محضر آن حضرت در حالی که با بستن شالی بر کمر، قامتش را راست نگه داشته و ابروان سفیدش- که بر اثر کهنسالی بر چشمانش افتاده بود- با پیشانی بندبسته بود، (همین مطلب به جابر بن عروه غفاری نیز نسبت داده شده است) عازم میدان جنگ شد. با مشاهده حالت او اشک امام حسین (علیه‌السلام) سرازیر گشت و فرمود: خدای از تو قبول کند، ای پیرمرد.

وی هنگام ورود به میدان مبارزه چنین رجز خواند:
قَدْ عَلِمَتْ کاهِلُها وَدُودانُ • وَالخَندَفیّونَ وَقَیسُ عَیلانِ‌
بِأنَّ قَوْمی‌ آفَهٌ لِلأقرانِ • یا قَومُ کُونوا کَاسُودِ الجان‌
وَاسْتَقْبِلُوا القَومَ بِضرِّ الآنِ • آلُ علیٍ شیعَهُ الرَّحمنِ‌
وَ آلُ حَرْبٍ شیعَهُ الشَّیطانِ

تیره ‌های کاهل و دودان و خندف و قیسُ عیلان همه می‌دانند که قبیله من نابود کننده هماوردانند. ای یاران همچون شیر غران باشید هم ‌اکنون رو در رو با دشمنان بستیزید که آل علی پیرو رحمان هستند و آل حرب (بنی‌ سفیان) پیروان شیطان.

انس پس از کارزاری سخت و کشتن چهارده یا هجده تن از سپاهیان دشمن به درجه رفیع شهادت نایل آمد.

مقبره وی در بارگاه دسته‌ جمعی شهدا پایین پای امام حسین (علیه‌السلام) واقع است. کمیت، شاعر مشهور عرب در سوگ وی و حبیب بن مظاهر چنین سروده است:
سِوی عُصْبَهُ فیهِم حَبیبُ مَعفَّرُ
قَضی نَحْبَهُ وَالکاهِلیُ مَرمَّلُ

جز گروهی که در میانشان حبیب جان سپرد و پیکرش به خاک غلطان شد، و کاهلی، که جسم او به خون آغشته است.

در زیارت ناحیه مقدسه و رجبیّه از وی چنین یاد شده است: السَّلامُ عَلی‌ انَسِ بْنِ الکاهِلِ الْأَسَدی‌.

منابع:

دانشنامه حوزوی ویکی فقه

دانشنامه اینترنتی ویکی حسین

پایگاه اطلاع رسانی بلاغ (معاونت فرهنگی و تبلیغی دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم)

اشتراک در
اطلاع از
0 نظر
بازخوردهای انلاین
مشاهده تمامی نظرات