طرح ملی آیات زندگی
سوره آل عمران آیه104

وَلْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّهٌ یَدْعُونَ إِلَى الْخَیْرِ وَیَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ ۚ وَأُولَٰئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ

باید از میان شما، جمعی دعوت به نیکی، و امر به معروف و نهی از منکر کنند! و آنها همان رستگارانند.

شعر:

                           گفت با فرزند،لقمان حکیم                          مشعل افروز صراط مستقیم                           
امر بر نیکی کن ونهی از بدی             تا شوی مقبول ذات سرمدی

لغت:

معروف: خوب. در اصل به معنى شناخته شده است.

منکر: بد. به معنى ناشناخته است. کار منکر و امر منکر آن است که عقل سلیم و شرع آن را قبیح و ناپسند بداند (قاموس قرآن)

نکته ها:

امر به معروف ونهى از منکر، به دو صورت انجام مى‌شود:

۱-به عنوان وظیفه‌اى عمومى و همگانى که هرکس به مقدار توانایى خود باید به آن اقدام کند

۲-وظیفه‌اى که یک گروه سازمان یافته و منسجم آن را به عهده دارد و با قدرت، آن را پى‌مى‌گیرد. چنانکه اگر راننده‌اى در خیابان خلاف کند، هم سایر رانندگان با چراغ و بوق به او اعتراض مى‌کنند و هم پلیس براى برخورد قاطع با متخلّف وارد صحنه مى‌شود.

این دو شکل از مبارزه با فساد و دعوت به سوى حق، از شاهکارهاى قوانین اسلامى محسوب مى گردد، و مسأله تقسیم کار را در سازمان حکومت اسلامى و لزوم تشکیل یک گروه نظارت بر وضع اجتماعى و سازمان هاى حکومت مشخص مى سازد.سابق بر این، در ممالک اسلامى (و امروز در پاره اى از کشورهاى اسلامى، مانند حجاز) با الهام از آیه فوق، تشکیلاتى مخصوص مبارزه با فساد و دعوت به انجام مسئولیت هاى اجتماعى به نام اداره حِسْبه وجود داشت و مأموران آن را به «محتسب» و یا «آمرین به معروف» مى نامیدند که مأمور بودند با همکارى یکدیگر با هر گونه فساد و زشت کارى در میان مردم، و یا هر گونه ظلم و فساد در دستگاه حکومت مبارزه کنند، و هم چنین مردم را به کارهاى نیک و پسندیده تشویق نمایند.بنابراین، وجود این جمعیت، با آن قدرت وسیع، هیچگونه منافاتى با عمومى بودن وظیفه امر بمعروف و نهى از منکر در شعاع فرد و با قدرت محدود ندارد

حدیث:

۱-از امام صادق(ع)سؤال شد که:«آیا بر همه‌ی امّت واجب است»؟ فرمود: «نه». به او عرض شد: «برای چه»؟ فرمود: «امر به معروف و نهی از منکر بر شخص نیرومند اطاعت‌شده و آگاه به معروف و منکر واجب است نه بر شخص ضعیفی که راه را از بیراهه تشخیص نمی‌دهد و از حق به باطل سخن می‌گوید (معروف را از منکر تشخیص نمی‌دهد.) و دلیل این سخن، کتاب خدای عزّوجلّ و این سخن اوست وَ لْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّهٌ یَدْعُونَ إِلَی الْخَیْرِ….که این آیه خاص است نه عام چون فرموده است: مِنْکُمْ؛ (از میان شما) و نفرموده همه‌ی شما باید امر به معروف کنید(همان)

۲-پیامبر اکرم(ص):هرکس امر به معروف و نهی از منکر کند او جانشین خدا در زمین و جانشین پیامبر او و جانشین کتاب خداست(مستدرک الوسایل، ج۱۲، ص۱۷۹)

۳-از پیامبر اکرم(ص)سوال شد،«بهترین مردم کیست»؟ فرمود: «آنکه بیش از همه امر به معروف و نهی از منکر کند….»(بحرالعرفان، ج۴، ص۳۱)

۴-پیامبر (ص)فرمودند: مادامی که مردم امر به معروف و نهی از منکر نمایند و بر اعمال نیک همکاری نمایند، در خیر و خوشی به‌سر می‌برند؛ و هرگاه این کار را نکنند برکت‌ها از آن‌ها گرفته می‌شود و بعضی از آن‌ها بر بعضی دیگر مسلّط می‌شوند و یاوری برایشان در آسمان و زمین نخواهد بود.(بحارالأنوار، ج۹۷، ص۹۴)

۵-امام باقر (ع)فرمودند: امر به معروف و نهی از منکر دو صفت از اوصاف خداوند است؛ پس هرکس آن دو را یاری کند خداوند او را عزیز گرداند و هرکس آن دو را خوار سازد خداوند هم او را خوار کند(الکافی، ج۵، ص۵۹)

۶-امام باقر (ع):خداوند عزّوجلّ به شعیب (ع) وحی کرد: «من از قوم تو چهارصدهزار نفر از بدان آن‌ها و شصت‌هزار نفر از نیکان آن را عذاب خواهم داد». شعیب (ع) عرض کرد: «خداوندا! بَدان را عذاب می‌دهی مانعی ندارد، اشرار مستحقّ کیفرند. ولی نیکان را چرا معذّب می‌سازی»؟ وحی آمد: «چون آن‌ها از اهل معصیت تملّق می‌گویند و از اعمال آن‌ها اظهار خشم نمی‌کنند(الکافی، ج۵، ص۵۶)

۷- امام صادق (ع) فرموده است: کسی که برادر خود را گرفتار عمل نامطلوبی می‌بیند و می‌تواند او را از این کار بازدارد، اگر سکوتسکوت کند و منعش ننماید درباره ی وی خیانت کرده است

۸-على(ع) مى فرماید:«تمام کارهاى نیک و حتى جهاد در راه خدا در برابر امر بمعروف و نهى از منکر چون آب دهان است در برابر دریاى پهناور»!(«نهج البلاغه»، کلمات قصار، شماره۳۷۴ )

۹-از پیغمبر اکرم(ص) چنین نقل شده: «یک فرد گنهکار، در میان مردم همانند کسى است که با جمعى سوار کشتى شود، و به هنگامى که در وسط دریا قرار گیرد کلنگى برداشته و به سوراخ کردن موضعى که در آن نشسته است بپردازد، و هر گاه به او اعتراض کنند، در جواب بگوید: من در سهم خود تصرف مى کنم.اگر دیگران او را از این عمل خطرناک باز ندارند، طولى نمى کشد که آب دریا به داخل کشتى نفوذ کرده و یکباره همگى در دریا غرق مى شوند».(«مجمع البیان»، ذیل آیه مورد بحث)

پیامبر(ص) با این مثال جالب، منطقى بودن وظیفه امر به معروف و نهى از منکر را مجسم ساخته، و حق نظارت فرد بر اجتماع را یک حق طبیعى که ناشى از پیوند سرنوشت هاست، مى دانند

امر به معروف از خشونت جدا است:

باید در انجام این فریضه الهى و دعوت به سوى حق و مبارزه با فساد، دلسوزى و حسن نیت و پاکى هدف را فراموش نکرد، و جز در موارد ضرورت از راه هاى مسالمت آمیز وارد شد، نباید انجام این وظیفه را مساوى با خشونت گرفت.ولى متأسفانه بعضى افراد به هنگام انجام این وظیفه، در غیر مورد ضرورت، از راه خشونت آمیز وارد مى شوند، و گاهى متوسل به الفاظ زشت و زننده مى گردند، لذا مى بینیم این نوع امر به معروف ها نه تنها اثر خوبى از خود نمى گذارد، که گاهى نتیجه معکوس هم مى دهد، در حالى که روش پیامبر(ص) و سیره ائمه هدى(ع) نشان مى دهد: آنها به هنگام اجراى این دو وظیفه، آنها را با نهایت لطف و محبت مى آمیختند، و به همین دلیل، سرسخت ترین افراد به زودى در برابر آنها تسلیم مى شدند

داستان:

۱-جوانى خدمت پیامبر(ص)آمده، عرض کرد: اى پیامبر خدا! آیا به من اجازه مى دهى زنا کنم؟با گفتن این سخن فریاد مردم بلند شد و از گوشه و کنار به او اعتراض کردند.ولى پیامبر با خونسردى و ملایمت فرمود: نزدیک بیا.جوان نزدیک آمد، و در برابر پیامبر نشستحضرت با محبت از او پرسید: آیا دوست دارى با مادر تو چنین کنند؟گفت: نه، فدایت شوم.فرمود: همین طور مردم راضى نیستند با مادرانشان چنین شود.آیا دوست دارى با دختر تو چنین کنند؟گفت: نه، فدایت شوم.فرمود: همین طور مردم درباره دخترانشان راضى نیستند.بگو ببینم، آیا براى خواهرت مى پسندى؟جوان مجدداً انکار کرد و از سؤال خود به کلى پشیمان شد.پیامبر سپس دست بر سینه او گذاشت و در حق او دعا کرده، عرض نمود:«خدایا قلب او را پاک گردان و گناه او را ببخش و دامان او را از آلودگى به بى عفتى نگاه دار»از آن به بعد منفورترین کار در نزد این جوان زنا بود!

۲-روزی حضرت کاظم (ع) از در خانه «بشر حافی» در بغداد می گذشتند که صدای ساز و آوازو رقص را از آن خانه شنیدند. ناگاه کنیزی از آن خانه بیرون آمد و در دستش خاکروبه بود و بر کنار در خانه ریخت.امام فرمودند: ای کنیز صاحب این خانه آزاد است یا بنده؟عرض کرد: آزاد است.فرمود: راست گفتی اگر بنده بود از مولای خود می ترسید.کنیز چون برگشت«بشر حافی» بر سر سفره شراب بود و پرسید: چرا دیر آمدی؟کنیز جریان ملاقات با امام را نقل کرد.بشر حافی با پای برهنه بیرون دوید و خدمت آن حضرت رسید و عذر خواست و اظهار شرمندگی نمود و از کار خود توبه کرد.

صوت: