طرح ملی آیات زندگی(مسابقه شماره 37)
سوره اسراء آیه 23

 

بِالْوالِدَیْنِ إِحْساناً

به پدر و مادر نیکی کنید

اگر ز مهر و محبت نظر کنی به پدر                    و یا که بوسه زنی دست و صورت مادر 

 خدا به هر نظری می کند به تو احسان                      ثواب حج زکرامت در عرصه محشر

تفسیر:

در اسلام احترام به پدر و مادر از جایگاه بالایی برخوردار است به گونه­ ای که حدّاقل در چهار سوره قرآن(انعام۱۵۱، نساء۳۶، بقره۸۳، اسراء۲۳) به صورت مستقیم به آن اشاره کرده و دستور به احسان به پدر و مادر را صادر کرده است. احسان به والدین در آیات قرآن در کنار اطاعت از خدا آمده است«لا تَعبُدُونَ إِلَّا اللهَ وَ بِالوَالِدَینِ إِحسَانَاً». توجه به پدر و مادر باید در تمامی طول حیات آن­ها باشد به خصوص در زمانی که آن­ها به پیری می ­رسند و توان انجام امورات خود را ندارند. خدمت به والدین با مرگ آن­ها پایان نمی­ یابد و انسان باید در بعد از مرگ ایشان نیز با دادن خیرات و انجام اعمال صالح و هدیه کردن ثواب آن به روح آن­ها و دعا برای مغفرت و آمرزش ایشان توسط خداوند در بعد از مرگشان نیز به یاد آن­ها بوده و به آن­ها از این طریق خدمت نماید،تنها موردی که انسان می­ تواند خلاف دستور پدر و مادرش عمل کند آنجایی است که خواسته آن­ها مخالف با حکم و خواسته خداوند باشد«وَ إِن جَاهَدَاکَ عَلَی أَن تُشرِکَ بِی مَا لَیسَ لَکَ بِهِ عِلمٌ فَلا تُطِعهُمَا»شکرگزاری در برابر پدر و مادر در قرآن مجید در ردیف شکرگزاری در برابر نعمتهای خدا قرار داده شده چنانکه می خوانیم : ان اشکر لی و لوالدیک؛ با اینکه نعمت خدا بیش از آن اندازه است که قابل احصا و شماره باشد، و این دلیل بر عمق و وسعت حقوق پدران و مادران می باشد

*********************************************************************************************************************************************

حدیث:

۱- پیامبر(ص): بترسید از اینکه عاق پدر و مادر و مغضوب آن­ها شوید، زیرا بوى بهشت از هزار سال راه به مشام می رسد، ولى هیچگاه به کسانى که مورد خشم پدر و مادر هستند،نخواهد رسید.(کافی ج۲ص۳۴۸)

۲- امام کاظم (ع): کسى نزد پیامبر (ص) آمد و از حق پدر و فرزند سؤال کرد فرمود: باید او را با نام صدا نزند (بلکه بگوید پدرم!) و جلوتر از او راه نرود، و قبل از او ننشیند، و کارى نکند که مردم به پدرش بدگویى کند(نگویند خدا پدرت را نیامرزد که چنین کردى!)؛(روضه المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه، ج۹، ص۴۱۹)

۳- مردى به حضور پیامبر(ص)رسید و پرسید: اى رسول خدا! من سوگند خورده ام که آستانه درب بهشت و پیشانى حورالعین را ببوسم . اکنون چه کنم ؟پیامبر(ص) فرمود: پاى مادر و پیشانى پدر را ببوس(به آرزوى خود مى رسى)او پرسید: اگر پدر و مادرم مرده باشند، چه کنم ؟پیامبر (ص) فرمود: قبر آنها را ببوس(۲۵ اصل از اصول اخلاقى امامان ص ۷۹)

۴- مردی نزد پیغمبر (ص) آمد و گفت: «ای رسول خدا (ص)! به چه‌کسی احسان کنم»؟حضرت فرمود: «مادرت». گفت: «پس [از آن] چه کسی را»؟ فرمود: «مادرت را». آن مرد گفت: «پس [از آن] چه کسی را»؟ فرمود: «مادرت را». گفت: «پس از آن چه کسی را»؟ فرمود: «پدرت را»(همان)»

۵- امام سجّاد (ع) فرمود: حق مادرت بر تو این است که بدانی او تو را در جایی که هیچ کس کسی را حمل نمی‌کند، حمل کرده و از ثمره دلش (مهر) به تو چندان عطا کرده است که هیچ کس به کسی چنان عطا نمی‌کند و با همه وجود خویش تو را نگهداری کرده است و اهمیّت نمی‌داده که خود گرسنه و تشنه بماند، ولی تو را سیر و سیراب کند و خود برهنه بماند و تو را بپوشاند و خود در آفتاب باشد ولی بر تو سایه افکند و برای تو خواب نوشین را رها کرده و تو را از گرما و سرما حفظ کرده است تا تو برای او باقی بمانی و تو نمی‌توانی از عهده شکرش بیرون آیی مگر به یاری و توفیق خداوند(همان)

۶- پاداش نگاه رحمت به والدین، حج مقبول است. رضایت آن دو رضاى الهى و خشم آنان خشم خداست. احسان به پدر و مادر عمر را طولانى مى‌کند و سبب مى‌شود که فرزندان نیز به ما احسان کنند(تفسیر نورالثقلین،ذیل آیه)

۷- مردی پیر به پیامبر اکرم(ص) عرضه داشت: روزى من قوى و پولدار بودم و به فرزندم کمک مى‌کردم، امّا امروز او پولدار شده و به من کمک نمى‌کند.پیامبر(ص)گریست و فرمود: هیچ سنگ و شنى نیست که این قصه را بشنود و نگرید! سپس به آن فرزند فرمود: «انت و ما لک لا بیک» تو و دارایى‌ات از آنِ پدرت هستید.(تفسیر نور،ذیل آیه)

۸- در حدیث آمده است: حتّى اگر والدین فرزند خود را زدند، فرزند بگوید: «خدا شما را ببخشد»

۹-امام ششم (ع) مى‌فرماید: اگر مى‌خواهید مرگ بر شما آسان شود، به اقوامتان سر بزنید، و به پدر و مادر نیکى کنید، که به ملک‌الموت خطاب مى‌رسد به او سخت نگیر

۱۰- رسول حق (ص) فرمود: به عاق گفته مى‌شود: اعْمَلْ ما شِئْتَ فَانّى لا اغْفِرُ لَک ؛هر چه مى‌خواهى بکن، که من تو را نمى‌بخشم 

۱۱- مردى به حضرت رسول (ص) گفت:کار زشتى نیست مگر آنکه من انجام داده‌ام، براى من راه توبه باز هست؟ فرمود: پدر و مادرت زنده هستند؟ گفت: مادرم از دنیا رفته ولى پدرم زنده است، حضرت فرمود اگر مى‌خواهى تمام گناهانت بخشیده شود .برو به پدرت نیکى کن، آن مرد وقتى از مسجد بیرون رفت، حضرت فرمود:ای کاش مادرش زنده بود،که با نیکى به او به مغفرت خدا نزدیک‌تر بود

۱۲- مردى مشغول طواف بود و مادرش را بر دوش گرفته طواف می ‏داد، پیامبر (ص) را در همان حال مشاهده کرد عرض کرد: آیا حقّ مادرم را با این کار انجام دادم، فرمود: نه حتى جبران یکى از ناله ‏هاى او را (به هنگام وضع حمل) نمی کند(ظلال جلد ۵ صفحه ۳۱۸.)

۱۳-حضرت موسی‌(ع) به پروردگار عرض کرد که آن دوست من که شهید شد حالش چگونه است؟ خطاب رسید او در جهنم است. عرض کرد پروردگارا مگر شهید را وعده بهشت نداده‌ای؟ فرمود: چرا ولی او اصرار داشت به آزردن پدر و مادر و من عمل کسی را که بر پدر و مادر ستم روا دارد قبول نمی‌کنم(بحارالانوار ج ۲۲ ص ۳۹۲)

_____________________________________________________________________________________________________________________________________________

داستان:

۱-زکریا مى‌گوید مسیحى بودم و در مسیحیت متعصب، مسلمان شدم، و خوشحال بودم، به‌مکه رفتم، خدمت حضرت صادق (ع) رسیدم فرمود اگر پرسشى دارى، بپرس. عرض کردم: خانواده‌ام مسیحى هستند، تنها مسلمان آن خانواده منم، مادرم کور شده، من به ناچار با آنان زندگى مى‌کنم، زیرا پدر و مادرم جز من کسى را ندارند، دوست دارند با آنها هم غذا شوم و از ظرف آنان آب بخورم، فرمودند: پدر و مادرت گوشت خوک مى‌خورند گفتم نه، با خوک تماسى دارند؟ گفتم: نه. فرمود: از آن خانه بیرون نرو. از پدر و مادرت جدا مشو، به مادرت خدمت کن، کارهایش را انجام بده، او را به حمام و دستشوئى ببر، لباسهایش را عوض کن، لقمه به دهانش بگذار،وقتى به کوفه برگشتم تمام دستورات حضرت را نسبت به مادر عمل کردم، به من گفت حقیقت را به من بگو آیا مسلمان شده‌اى؟ گفتم: آرى و این همه خدمت و محبت به دستور امام زمانم فرزند رسول‌اللّه حضرت صادق (ع) است، مادرم گفت: او خود پیامبر است. گفتم: نه او امام ششم و زاده رسول حق است، گفت: نه، این کارهائى که در حق من انجام مى‌دهى دستور انبیاء خداست، در هر صورت من کورم، در عین کورى مى‌فهمم که دین تو از دین من بهتر است، من را هم به دین خودت راهنمائى کن، مادرم را به عرصه‌گاه مسلمانى آوردم. نماز ظهرش را با من خواند، وقت مغرب به من گفت باز نماز بخوان تا با تو بخوانم، زیرا من از برنامه ظهر لذت بردم، نماز مغرب را با من خواند و پس از نماز از دنیا رفت، یادم آمد که حضرت فرمود اگر مادرت از دنیا برود خودت دفنش کن، شیعیان را اول صبح خبر کردم، گفتند به کشیش بگو، گفتم مسلمان شده بود، به من کمک کردند تا کارهایش انجام گرفت.

۲-همنشین حضرت موسی (ع)

روزی حضرت موسی (ع) در ضمن مناجات به پروردگار عرض کرد: خدایا می‌خواهم همنشینی را که در بهشت دارم ببینم که چگونه شخصی است؟جبرئیل بر او نازل شد و گفت: یا موسی قصابی که در فلان محل است همنشین تو است. حضرت موسی به درب دکان قصاب آمده، دید جوانی شبیه شب گردان مشغول فروختن گوشت است. شب که شد جوان مقداری گوشت برداشت و به سوی منزل روان گردید. موسی(ع) از پی او تا درب منزلش آمد و به او گفت: مهمان نمی‌خواهی؟گفت: بفرمائید، موسی(ع) را به درون خانه برد. حضرت دید جوان غذائی تهیه نمود، آنگاه زنبیلی از طبقه فوقانی به زیر آورد، پیرزنی کهنسال را از درون زنبیل بیرون آورد و او را شستشو داد، غذا را با دست خویش به او خورانید.موقعی که خواست زنبیل را به جای اول بیاویزد پیرزن کلماتی که مفهوم نمی‌شد حرکت نمود؛ بعد جوان برای حضرت موسی علیه السلام غذا آورد و خوردند.موسی (ع)سوال کرد حکایت تو با این پیرزن چگونه است؟ عرض کرد: این پیرزن مادر من است، چون وضع مادی‌ام خوب نیست که کنیزی برایش بخرم خودم او را خدمت می‌کنم.پرسید: آن کلماتی که به زبان جاری کرد چه بود؟ گفت: هر وقت او را شستشو می‌دهم و غذا به او می‌خورانم می‌گوید: خدا ترا ببخشد و همنشین و هم درجه حضرت موسی در بهشت کند موسی (ع) فرمود: ای جوان بشارت می‌دهم به تو که خداوند دعای او را درباره‌ات مستجاب گردانیده است، جبرئیل به من خبر داد که در بهشت تو همنشین من هستی.

——————————————————————————————————————————————————————————————————————–

صوت: