طرح ملی آیات زندگی
سوره نور آیه 30

شعر:

ز دست دیده و دل هر دو فریاد                       که هرچه دیده بیند دل کند یادش

بسازم خنجری نیشش ز فولاد                             زنم بر دیده تا دل گردد آزاد

*********************************************************************************************************************************************شأن نزول:

جوانى از انصار در مسیر خود با زنى روبرو شد. در آن روز زنان مقنعه خود را در پشت گوشها قرار می ‏دادند (و طبعا گردن و مقدارى از سینه آنها نمایان می ‏شد) چهره آن زن نظر آن جوان را به خود جلب کرد و چشم خود را به او دوخت هنگامى که زن گذشت جوان هم چنان با چشمان خود او را بدرقه می ‏کرد در حالى که راه خود را ادامه می ‏داد تا اینکه وارد کوچه تنگى شد و باز هم چنان به پشت سر خود نگاه می ‏کرد ناگهان صورتش به دیوار خورد و تیزى استخوان یا قطعه شیشه ‏اى که در دیوار بود صورتش را شکافت! هنگامى که زن گذشت.جوان به خود آمد و دید خون از صورتش جارى است و به لباس و سینه ‏اش ریخته! (سخت ناراحت شد) با خود گفت به خدا سوگند من خدمت پیامبر می روم و این ماجرا را بازگو می ‏کنم، هنگامى که چشم رسول خدا ص به او افتاد فرمود چه شده است؟ و جوان ماجرا را نقل کرد، در این هنگام جبرئیل، پیک وحى خدا نازل شد و آیه فوق را آورد(وسائل الشیعه، ج ۱۴، ص۱۳۹)

_____________________________________________________________________________________________________________________________________________

تفسیر:

موضوع کنترل چشم، یکی از مسائل مهم اجتماعی است که سلامت و امنیت اجتماع را به دنبال دارد و این موضوع تنها مربوط به مردان نیست بلکه زنان هم از این قاعده مستثنا نیستند. قرآن کریم در آیه بعد از این آیه به زنان هم امر می کند که چشمان خود را از حرام حفظ کرده و دیده خود را آلوده نکنند. وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ یَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ.چشم حساسترین وسیله برای سعادت و شقاوت بشر است زیرا از راه چشم است که به دل سرایت می کند. شیطان نیز از این وسیله بیشترین استفاده راکرده است.یَغُضُّوا از مادّه غَضّ در اصل به معنى کم کردن و نقصان است و در بسیارى از موارد در کوتاه کردن صدا یا کم کردن نگاه گفته می ‏شود، بنابراین آیه نمی گوید مؤمنان باید چشم ­هایشان را فرو بندند، بلکه می ‏گوید باید نگاه خود را کم و کوتاه کنند،چرا که بستن چشم در مواجهه­ ی با نامحرم، ادامه­ ی مسیر را برای انسان غیر ممکن می ­نماید.در این آیه: قرآن نمی ‏گوید از چه چیز چشمان خود را فرو گیرند و از این طریق می­خواهد عمومیّت را برساند، یعنى از مشاهده تمام آنچه نگاه به آن­ها حرام است چشم برگیرند.فَرَج در اصل به معنى شکاف و فاصله ­ی میان دو چیز است، ولى در اینگونه موارد کنایه از عورت می باشد که در فارسى از کلمه­ ی دامان به جاى آن استفاده می­ شودو منظور حفظ کردن آن از نگاه کردن دیگران است.(تفسیر نمونه،ج۱۴ص۴۳۶)

——————————————————————————————————————————————————————————————————————–

حدیث:

۱-پیامبر(ص): نگاه اول مانعى ندارد ولى ادامه‏ ى نگاه اشکال دارد، زیرا سبب فتنه می ‏شود(وسایل الشیعه، ج۲۰، ص۱۹۴)

۲-امام صادق(ع): تمام چشم‏ها در قیامت گریان است مگر سه چشم: چشمى که از آنچه خدا حرام کرده است بسته شود و چشمى که در راه اطاعت خدا شب را تا صبح بیدار بماند و چشمى که از ترس خدا در شب بگرید(کافی، ج‏۴، ص۳۳۰)

۳-پیامبر(ص): نگاه بد، تیرى از تیرهاى مسموم شیطان است. هر کس از ترس خدا چشم خود را فرو بندد، خداوند به او ایمانى می دهد که از درون، شیرینى آن را احساس می کند(جامع الاخبار، ص۱۴۵)

۴-عیسی‌بن‌مریم به حواریان گفت: «مبادا به چیزهای ممنوع نگاه کنید، زیرا آن بذر شهوات و رویش فسق (گناه) است». و یحیی‌بن‌زکریا فرمود: «مرگ برای من دوست داشتنی­ تر است از نگاهی که واجب و لازم نباشد»( تفسیر اهل بیت ع ج۱۰، ص۲۱۸)

۵-امام صادق(ع):چهار چیز از چهار چیز سیر نمی‌گردند: زمین از باران، چشم از نگاه، زن از مرد و عالم از علم(الخصال، ج۱، ص۲۲۱)

۶-امیرالمؤمنین(ع):امام علی(ع)فرمودند:هرکس چشم خود را برای نگاه کردن به نامحرم باز کند، آرامش خود را به خطر می‌اندازد و هرکس پی‌درپی نگاه کند حسرت‌های او فراوان می‌شود(جامع الأخبار، ص۹۳)

********************************************************************************************************************************************

داستان:

۱-مؤذّنی پس از اینکه چهل سال برای مسلمانان اذان گفت روزی برای گفتن اذان بالای مناره رفت و پس از اتمام اذان نگاهی به خانه های اطراف مسجد انداخت، چشمش به دختری که در یکی از خانه های اطراف مشغول شستن سر و صورتش بود افتاد با ادامه نگاه شهوت زای خود به تدریج به دختر دل بست و هم چنان تا وقتی دختر در خانه بود با نگاه او را تعقیب کرد و چون دختر به اتاق رفت او نیز از مأذنه پایین آمد و به جای اینکه مانند همیشه به برای نماز به مسجد برود چنان اسیر شهوت خود شده بود که به در خانه آن دختر آمد و در زد!پدر دختر به در خانه آمد و چشمش به مؤذن مسجد افتاد، با کمال تعجّب پرسید: چه کار دارید؟ مؤذّن گفت: به خواستگاری دختر شما آمده ­ام! صاحب خانه که از این پیشنهاد غرق در حیرت شده بود فکری کرد و گفت: ما مسلمان نیستیم و مذهب ما زرتشتی است و بنابر آیین خود نمی ­توانیم به مسلمان دختر دهیم و هر که بخواهد با ما وصلت کند باید به دین ما درآید. مؤذّن گفت حاضرم به دین شما درآیم پدر دختر نیز که به دنبال همین فرصت می­ گشت تا بدین وسیله یک نفر را از دین اسلام خارج نماید و به دین خود در آورد گفت: ما حاضریم در این صورت دخترمان را به ازدواج تو در آوریم.پس از مذاکره و قرار داد وقتی را برای این کار تعیین کردند و مؤذّن به خانه برگشت و در وقت موعود به خانه آن­ها رفت و مراسم ورود این آقای مؤذّن مسلمان به دین جدید انجام شد و سپس مراسم مقدّماتی ازدواج نیز صورت گرفت. حجله عروسی را در طبقه فوقانی قرار دادند و آقای داماد سر از پا نشناخته به طرف پله ­ها  راه افتاد و با عجله بالا می­ رفت همین که به پله آخر رسید پایش لغزید و از همان جا به طرف حیات پرت شد و در دم جان سپرد و به کام دل نرسید و به حال کفر از این جهان چشم بربست(جامع الأخبار، ص۹۳)

۲-درخاطرات شهید علی نیّری بیان شده است: روزی بچّه­ های مسجد محل را برای اردو به نزدیکی چشمه­ ای می ­برند. وقتی علی برای آوردن آب و درست کردن چای به سمت چشمه حرکت می ­کند در طول مسیر و در نزدیکی چشمه چشمانش به چند دختر جوان که نیمه عریان در حال شنا کردن در آب چشمه هستند می­ افتد. او در این لحظه بسیار حسّاس، دچار وسوسه ­های شیطانی شده امّا برای رضایت خداوند سریع در جای خود می ­نشیند و مسیر حرکتش را تغییر داده و مسیری دیگر را برای آوردن آب انتخاب می­ کند. سرانجام کتری پر از آب را می­ آورد و مشغول درست کردن آتش می ­شود تا آب را برای جوش آمدن و درست کردن چای بر روی آن بگذارد. چند لحظه ­ای که می­ گذرد از اطراف صداهای عجیبی را می­ شنود و وقتی از دوستانش سؤال می­ کند که آیا آن­ها نیز همان صداهایی که او می­ شنیده است را می­ شنوند یا نه؟ همه در جواب می­ گویند: خیر ما صدایی را نمی­ شنویم. کمی که بیشتر به اطراف توجّه می­ کند، متوجّه می­ شود که ریگ­های اطراف مشغول به تسبیح خداوند هستند و می­گویند: «سبوح قدوس ربنا و رب الملائکه و الروح» و این در واق مکاشفه­ای بود که برای او حاصل شد تا گوشه­ ای از پاداش خود را در حفظ کردن نگاه خود از حرام بگیرد و شاید این همان مفهوم آن روایتی است که می­فرماید چشمان خود را از حرام نگه دارید تا خداوند زیبایی­های این عالم را به شما نشان دهد.(کیفر گناه و آثار و عواقب خطرناک آن، ج۲، ص۲۲۵) 

………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………………..

تصویر:

نور 30

صوت: